دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

این نوشته سال پیشم بود یادته : شاید امروز ۲۵ آبان باشه اما هنوز برای من ۲۳ آبان هست اگه ۲۹ اسفند امسال باشه یا ۲۳ فروردینی که گذشت یا یه ۲۳ وم دیگه از یاد من نمی ره . مهم نیست دیر نوشتم اما مهم نوشتنمه که هنوز برام داغه و تازه است . یه پیاده روی ملس تو یه هوای مشتی خرمشهری / بارون نم نم / پیتزا مشتاق / کش کشی و مثل خوت خوشمزه .... شب به یاد موندنی بود برای من برات امید و آرزو های خوبی دارم و انشالله همیشه سر زتنده باشی سانازم . تولدت مبارک سال گذشته دو روز دیرتر نوشتم . اما امسال دو روز زود تر بهت تبریک گفتم چون واقعا استرس داشتم چون واقعا به فکر بودم از دو ماه پیش اما یه اتفاق بد که مقصر خودم بودم همه چی را به هم زد . ولی خدایش از ته دلم حرف هام بود خدایش بس دویدم پاهام آبله زد خدایش بریدم بس که نرسیدم خدایش دچار شدم . یاد روزهای خوبمون به خیر ، یاد تنها نبودنام به خیر ، یاد تو به خیر ، تولدت مبارک ساناز ، همیشه دوست دارم .

برای سانازم

چشمای تو یادم می یاد دوباره گریم می گیره ، وقتی بهت فکر می کنم وجودم رو غم می گیره ،همش می گفتم که یه روز عشقم رو باور می کنی ، می خواستمت نفهمیدی نفهمیدی قلبم رو پرپر می کنی  .


با همه این احوالات بازم دوست دارم ، با این همه بی محلی دوستت دارم ، با من بمون تنها نرو ،  قید همه چی رو نزن ، دیگه فکر نمی کنم ، که یه روز برمیگردی .....


از آهنگ زیبابت ممنون ، میدونم دلگیری میدونم بهت بد کردم ....


18 آبان /