این روز ها از خودم از از همه دلم گرفته ، از کسی که خاطرات تلخ و شرین واسم گذاشته ، از کسی تنهاییم را بیشتر میکنه ، از خودم ، از خودم دوباره ، از کسی که من را تهدید به تنهایی میکنه ، از کسی که فرصت و مجال دوست داشتن بادیدش خراب میکنه ، از همه کسایی باعث مشکلات تو زندگی بقیه میشن ، از تنمها کسی که دلم نمی گیره اون بالا سریه .....
پ ن : مرز بودن و نبودن تنها یه نفس با حصار قفس است .
یلی سخته غمخوار کسی باشی که خودت بزرگترین غمش هستی
صبح رفتم خرید تو همون بازهار قدیمی احمد اباد که بوی گند میوه و ماهی حال ادم را به هم میزنه اما شاید دلیلی باشه که هنوز یاید بیوفته داشتم اشتب می کردم . دیشب کلی برام حرف زد .
آخرین ساعات سال ۸۹ خوب بود ، فوتبال قرمز ، ویت سبز ، شرت قرمز ، نیمی روف لیمویی ، نصحیت های ریوالدو تو شهرداری و تیک و تاک لحظه های تنهایی سال 89 ، ای پادشاه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو جان آمد ، صبح 90 هم با ته مستی و اولین اس ام اس ممل جونم که تو زهنم موند . اولین دید و بازدید با ریوالی بود که بنزین تمام کردیم . الانم بعد از ظهره نودی هست .
پ ن : دردا گره قسمت ما نقطه پرگاریم