دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

صبح که میشه پنجرتون باز نمی شه

اینم یک سال دیگه اینم یه عمر دیگه ولی از اون سال تا این سال کلی فکر هام و عقایدم عوض شده کلی خودمم عوض شدم ، با اینکه روز ها همون روز بوده و کافه هم همون کافه اما تو این روز ها تنها چیزی که عوض نشده دلم بوده ، همون مثل سابق گرفته و ابری و تنها ، مثل هر عید ، هر تولد ، هر یلدا ، هر سالگرد فوت ، هر تولید عزیز ، هر جشنی که گرفتس امروز هم فرقی نداره ، شاید هم دیگه این دل درست نشه ، چون همش رنگ و ریا بوده ، فریب بوده ، البته با خودم همیشه میگم چه فریب چه صداقت آخرش هیچی به هیچی ، پوچ مثل شانسمون ، ادم تو طول زمان دوستاشو می شناسه ، خوبی امسال این بود که آدم یکی را میتونه مثل بردارش دوست داشته باشه ...


این دوست داشتن گفتن ها چشماندازش سرابه ...


بهانه تو


چقدرسخته که یک دنیا بها باشی نتونی که رها باشی

چقدر سخته بدونی زدونی بمونی بدون در و دیوار

چه بدبخته قناری که بخونه اما رویاش حس بیرونه




1386/07/11


لحظه خدافظی
اشک چشمام جاری شد
دست خدا سپردمت
دل من راضی نبود به این جذایی
گفتی به من
همفسر پرستو ها میشم
گفتی تو هم مثل خودم غممگینی از جدایی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد