دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

سرهنگ

بعد چند سال اونی که دوسش دارم امد نوشته هامو دید نوشته های قدیمی نوشته های جدید ، پست هایی که برای خودش نوشتم ، این پستم که آخرین پست دی ماهه مال اونه چون یه روز دیگه با اون خاطره بود  . آین روز ها میگذره یه روز این نوشته ها را می خونم و باید به خوبی ازش یاد کنم .


قصه از یه پادگان شروع شد که یه سربازی می خواست خودش زورکی جا کنه ، سرباز احساس تنهایی میکرد ، بلاخره سرباز اونجا شد ، سربازه کم گذاشت شیطونی کردی از پادگان سرهنگ انداختش بیرون ، حالا سال ها گذشته سرباز داره ترخیص میشه و سرهنگ مهم سرهنگ تر شده و اونا باهم دوست های خوبی هستن ...


دادگاه ، کافه عفیف ، کور بازی سرباز ، سیگار بهمن آبی ، فندک صاحب کافه، عابر بانک و گل نرگس ، خسرو ،  حافظیه ، ادب و بی ادبی حافظ ،  مامور بازی ، عکس های یادگاری ، رستوران پرسپولیس ، دفترخدمات ارتباطی ، فروشگاه پیام ، فال ، حسام و سرهنگ و یه پاژن ، شام هتل چمران و موزیک زنده و   صحبت های خدافظی ، اتوبوس و رفتن و دور شدن .....



این ها همه خاطرس ، خاطره های به رنگ شهر تو و یاد تو .... 

نوشته ها رو صبح بعد تماست نوشتم ... تک تک کامنت هاتو خوندم اونم چند بار ....


پ ن  : سیستم 6 و 7 و 7 و 5 ،  بابک ، سان ا لاو ، هیراد و من ، عرق و شراق ، جوجه و الفی .....

نظرات 1 + ارسال نظر
Sarhang 30 دی 1391 ساعت 12:29 ق.ظ

khundamesh, unam chanbar, bad az inke behet sms dadam khundamesh
daste khodam nis amma ashkaaam sariz shodan
bavar kon gooneham khise khisan
bekhatere khaterat
bekhatere to
bekhatere khodam
bekhatere sarneveshtemun
hamishe doat mikonam
doam kon
daram mohemtarin tasmime zendegimo migiram
nemidunam doroste ya na
hichvaght faramooshet nemikonam
bedoon behtarin sarbaz mimuni hamishe
:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد