دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

اخرین روز های سال 91

دیدی این دمه اخری ، اخر سالی تموم شد ، دیگه یه دلخوشی از دلخوشی هات  کم شد ، بازم کسی نیست ، کافه هم رفت و تعطیل شد امشب یه کار جدید ، کلی خاطره کلی غم کلی یاد همش و همش دفن شد ، سرهنگ هم بی هوا رفت بودنش گرم بود تو این روز های سرد ،  الانه محو گذشته ها هستم ، نمی دونم خوب کردم یا بد .

کسی یادش نمیره ما این جا این همه سال خاک این کارو خوردیم ، یاد اونهایی که دوسش دوشتیم و مهمونه این کافه بودن  ، یاد اون همه گریه پشت میزم ، یاد  سیستم 9 ساناز ، یاد سرهنگ سیستم 11 ،   سیستم 12  ،  سیستم 4 ، سیستم 1 ، یاد تمومه بچه هایی که این همه مدت منو یاری کردن ، یاد دوست خوبم هیراد که این روز ها  اونم تنهامون گذاشته ، یاد زندگیم و جونیم و .....  که به پای این کافه از بین رفت .


یه زندگی جدید یه کار جدید .....

اما کافه بسته شد و تو نیومدی .....


# دارم گم میشم از دوری ،  دارم میرم از گریه و ....