دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

در اصفهان

چقدر نبودم ، داشت یادم می رفت .

اصفهان ، دکتر ، سیتی سنتر ،  خواجو ، کلیسا ، باغ ، جوجه ، شایان ،  پارک غدیر ، پل لاله

خرداد تمام نشده

خرداد تمام نشده اثراتش هنوز هست ، یه روز گرم و الکی در آبادان ، خواب خواب خواب زیر کولر

سفر نامه کرج

صبح ساعت 9 هتل مهر را در بهارستان ترک کردم و با مترو سعدی رفتم شهر آرا و بعد ایستگاه ملت و ارم سبز و کرج و گلشهر ... ، ساعت 4 عصر بود هوا و گرم و داغ ، استاد رفیعی تو به هاچ بک منتظر بود ، تو ماشین بحث اگزوز و صدا بود و شربت های آقاشون مهدی عج که میگفتن نیست و میاد ، رفتیم منزل و استراحت ، حین ورود یه عکس من و ذهنمو مشغول کرد ، بعد شب فهمیدم صاحب عکس کی هستن ،  رفتیم کوه نزدیک منزل فرهاد اینها ، فرهاد یه سوال پرسید که رابطت با خدات چطوره؟  سوال خوبی بود دوسش داشتم ، همین باعث بحث جالبی شد تا شب ، ماهان را سال ها پیش دیده بودم الانه حدودا دم دمای مدرسه بود بچه باهوشی بود ، ایفون مون هم شارژ نداشت بعد نان وای محل که نوع جدیدی اختراع کرده بود گفت بیا یه چند درصدی شارژ شد از کارهای فرهاد عکس گرفتم ، شب هم بمون دشداشه دادن پوشیدیم و صبح هم قرار پارک چیتگر داشتن از هم جدا شدیم ..

پ ن : نصحیت و اندرز های فرهاد ، گله و کنایه های کوچیک فرهاد ، یه زندگی ساده و کم مشکل ، عینک جا مانده ، عکس های یادگاری در کوه و منزل استاد ، همسر مهربان و مهمان نواز استاد ، عکس های جذاب در منزل استاد ،  کار چهره نیمه تمام ، حواشی و مقصود و معبود ، منقل جامانده چیتگر ، باجناغ استاد  , .....

وبلاگ رسمی استاد فرهاد رفیعی