یعه رفیقی داشتیم نمیدونم الان کجای دنیای بزرگه ، ولی میدونم خوب یادته دم در کافه عدای اون مرحوم هایده و ویگین ، فیت قدیمیشنو که میگفتن :
از من نپرس خونم کجاست ؟ تو اون همه ویرونه ؟ ای هم قبیله ، قبیله سرگردونه ..
ما در به در تر از همیم ، غربت ما دیار ماست ...
یادت بخیر رفیق ، یاد قلمرومون ، یاد اون همه بغل ، بانک ملت ، کارت گرافیک ، یاد خیلی چیزا که نمیشه گفت ، هنوز میرم گاهی رو اون صندلی دم پارک به یادت یه سیگار میکشم ، دلم برات تنگ شده از اون تایما که 4 صبح کنار کلیسا با هنزفیری میدیدمت ، همون حس و حال .