دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

رفیق روزای قدیم

یعه رفیقی داشتیم نمیدونم الان کجای دنیای بزرگه ، ولی میدونم خوب یادته دم در کافه عدای اون مرحوم هایده و ویگین ، فیت قدیمیشنو که میگفتن :


از من نپرس خونم کجاست ؟ تو اون همه ویرونه ؟ ای هم قبیله ، قبیله سرگردونه ..

ما در به در تر از همیم ، غربت ما دیار ماست ...

یادت بخیر رفیق ، یاد قلمرومون ، یاد اون همه بغل ، بانک ملت ، کارت گرافیک ،  یاد خیلی چیزا که نمیشه گفت ، هنوز میرم گاهی رو اون صندلی دم پارک به یادت یه سیگار میکشم ، دلم برات تنگ شده از اون تایما که 4 صبح کنار کلیسا با هنزفیری میدیدمت ، همون حس و حال .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد