دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

6 دی ماه آزادی

در شش دی ماه امسال وختی بعد  سال از مشکلات رها  شده بودم یه مسیح آمد که :

کجایی ؟

آبادان 

عه منم ابادانم

شب ببینمت

حتما با کله میام

و این بود گه بعد 5 سال سرهنگ را در شب تولدم در خرمشهر قهرمان زیر پل نچدان جدیدش دیدم و شمع فوت کردیم . و یه خاطره خوب ساختیم .

پروردگارا ممنون

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد