دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

پیامی برای یک نفر

از تو انظار نداشتم  از تو که همه چی او بودی از تو از تو و ازتو ...  شاید تا سحر گاه هزار بار زیر لب زمزمه میکنم . که از تو انتظار نداشتم . بیشتر از هر وقت تو مشکلات بهت نیاز داشت ولی با پتکی بر تن تکه تکه بیمار او تو تکیدی . از همه دل بریده از همه دور و تو با تمام وجود بر قلب او بی رحمانه کوبیدی . همیشه می سوخت تا بزرگ شود ولی وقتی بزرگ شد همیشه می شکست و پش خود میگفت چرا سوختم تا آخر بشکنم کاشکی همیشه می سوختم تا یه روز تمام می شدم و.....

 ادامه دارد
نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 19 خرداد 1384 ساعت 04:39 ب.ظ

امروز که با توام دلم راضی نیست
بی پرده و رک میانمان راضی نیست
من با تو به مقصد نرسم هر گز چون
اخر دل من که با تو همبازی نیست
خدا نگهدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد