دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

حکایت دلخوشی

حکایتم شده همون ماله ای که میکشم رو پوکی سیمان دلم ، عاقبت این راه چیه تا کی باید خودم گول بزنم ؟؟؟؟ اصلاً بعدش چی ؟ برای کی ؟ برای چی ؟  حالم از خودم بهم میخوره ، از اخلاق بد سگیم ! چی شد که اینجوری شدم ؟ نفرین کی من را گرفت ؟ چرا نباید مثل ادم زندگی کنم ؟

پ ن : تف و لعنت به خودم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد