دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

پنجشنبه

برام هیچ حسی حسی شبیه تو نیست کنار تو در گیر آرامشم ، امروزم یه روز تخیلی هست چند روزه خواب تو را میبینم ، تو خواب همش دنبالتم اما بهت نمی رسم

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 6 مهر 1390 ساعت 06:56 ب.ظ

عزیز گل سرخ قشنگم هیچ حسی شبیه حس تو نیست
من در کنار تو تمام ارامش و امنیت دنیا رو دارم منم عصر شب همیشه خوابت میبینم و به یادتم امشب شب غریبی یاد خاطرات شیراز خرمشهر ابادان افتادم این خاطرات قشنگ همیشه به یادگار میمونه .یادت بخیر مواظب خودت باشه عزیزم خدا نگهدارت. یا علی.

[ بدون نام ] 6 مهر 1390 ساعت 07:00 ب.ظ

ع ک س های خاطرات همیشه نگاه می کنم مرتب بهت فکر میکنم خیلی برای عزیز عزیز دل.عزیز دوستت دارم.
خدا همیشه ناظم ناظر بر تمام حرکات و رفتار ما هست
در خودنمایی برگهای سرخ و زرد
دستی از مهر به سرم می کشد پاییز
و به تسلای آبی باران
هراس از دلم می رماند.
پوست می ترکانم، جوانه می زنم، گل می دهم.
با پاییز عاشق می شوم.


پاییز مبارک

[ بدون نام ] 6 مهر 1390 ساعت 10:02 ب.ظ

دل عاشق همیشه عاشقه همیشه هنوز عاشق.
همه ی روزهای هفته را طی کردن،منتظر یک شنبه ها

همه ی ساعت های روز را طی کردن،منتظر شب ها

همه ی ساعت های شب را طی کردن،منتظر آن لحظه ی یگانه...

چیزی نیست...دارم فکر میکنم گلم
توی تنهایی چسبنده قبل از پریود

زل زدی به شبح ِ خسته تر ازخسته ی خود

زل زدی به شب بی حوصله و بی حرکت

زل زدی به پرش خاطره از پنجره ات

زل زدی به همه چیزت که به پایین افتاد

ته ِ سیگارت که در شب غمگین افتاد



توی تاریکی ِ چسبنده ی قبل از بودن

عاشقت بود...مثل چراغی روشن

عاشقت بود و شبش گریه و تنهایی بود

عاشقش بودی؟...نه!شوخی بی جایی بود

شبح تو به خودش تکیه زده به دیوار

توی شب می کشد آهسته فقط هی سیگار

زل زده به تهِ سیگار که در خون افتاد

..... از پنجره ی باز به بیرون افتاد



توی ِ غمگینی چسبنده ی قبل از همه چیز

گریه می کرد روی ِ تن ِ خونی و لیز

گریه می کرد شب ِ بی هدف آن بیرون

گریه می کرد دقیقا وسط لکه خون

گریه کرد و به خودش زل زد در پنجره هاش

پرت شد توی خودش از بغل ِ خاطره هاش

داغی ِ خون وسط گریه بسیارش ریخت

در افق سرخی خاک .... ستر سیگارش ریخت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد