دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

کمکم کن

کمکم کن نزار اینجا بمون تا بپوسم . کمکم کن نزار اینجا لب مرگ را ببوسم ، ماهی چشمه کهنه هوای تازه دریایی میخواد .


روزدلگیری هست ، دوست دارم تو چشم آهوت آنقدر نگاه کنم اما .....




محمد گلم ساناز واست مینویسه....


آری آغار دوست داشتن است

من به پایان راه دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست.........


هوای روزهای آخر اسفند ماه  همراه با دلتنگی و بغض و آهنگ روزگار ......

واسه قلبم همیشه یه دردی

تو نشونی از ......

آخه مگه من .....

پیش دل زارم     بدونی که من یه بی قرارم

اما آخرش از هر چه دلتنگی بگم از هر چیزی کمتره محمد عزیزم

این نقطه ها ............ پر ازحرفهای ناگفته ی پنهانی من و تو


جای تو

همه چی عالیه اما جای تو خالیه ؟ روزهای بدی هست . دلم همش تو یادتم ، تو فکرتم من بی کس را تنها نزار ....

برای تو که بهم میگی مستی گناهه ....

خنده  را از روی لبم گرفتی ، عشقم را دست کم گرفتی


درسته من مشکل دارم اما زود رفتی . صبر نکردی .  چند شبه میام مینوسم اما نمی شه . دیشب گفتی راه من و تو آخرش بن بسته . اما بهت گفتم عشق بن بست نیست ، تو  نرو بمون تو این بن بست ، پشت این دیوار ، عشق منتظرمون نشسته اما رفتی و صبر نکردی ، من به انتظار پشت دیوار بی تو نشسته ام . انتظاری شیرین اما همیشه تلخ .


امرزو جمعه هست یه روز اسفندی ، یه روز تنهایی ، یه روز سرد . روز هام با تنهایی سر می کنم .


امروز یا شاید هم دیروز بعد از دومین حرکت مثبت زندگیم و بزرگترین اشتباه زندگم ، سومین حرکت مثبت زندگیم را شروع میکنم . فردا شنبه هست ؟ روزهای جدید زندگی بی ......... ؟؟؟


بازنده

خط را فروختم و عوضش کردم تا از دست مزاحم همیشگی راحت بشم  ؟ امروز هم دلم گرفته . خسته شدم ، حوصله ندارم ، یه آتیشی تو دلم  دارم که دارم توش می سوزم ، از داخل دارم می سوزم  دوست دارم سرم بزارم رو شونه هات  و  گریه کنم دوست دارم کنارت بشینم و خیره بشم تو چشمات . چرا نمیزاری چرا براش دلیل میخواهی ، چرا ؟ آخه چرا ؟

ظهر جمعه

امروز روز دلگیری بود ، چند روزیه همه چی برام بی معنی شده و بی صدا ، مرتب از اون کوچه میگذرم . کاش زود فردای جمعه بشه . 

 

ح د :آدم وقتی سنگ صبورش را ازدست میده دیگه کی میتونه جای اون را بگیره ، تو دورت شلوغه من تنها من هم درون تنهام و  هم  از بیرون  . خودت کمکم کن نزار تو آتیش بسوزم ، روز ها از تنهایی می سوزم و شب از غم دوریت  . . .

ظهر تعطیل

امروز چقدر منتظر دیدنت شدم تا اینکه آمدی . اخی وقتی رد شدم و دیدمت انگار آتیش دیروز تا حالا که تو دلم روشن شده بود خاموش شد عجب آرمش عجیبی ، عجب حس غریبی ، همش پیش خودم  میگم بی هوا بدون مقصد  سمت طوفان تو میرم  منو درگیر خودت کن تا که آرامش بگیرم......


این چشم ها مال منه ، این آرامش مال منه ،  ازم نگیر این آرامش را

صبح سختی ها

امروز  با هم رفتیم لحظه به لحظه تو چشمات نگاه میکردم و برق عشق را میدیم .


قناری من لحظه به لحظه بهت فکرمیکنم .

برای عزیزم

ساعت ۸:۳۴ دقیه هوای بارونی غم عشق و دوری داره دیونم میکنه . . .  

 

حالم اصلا خوب نیست یه حس و حالی دارم یه چیزی از تو داره می خوردم . با کی حرف هام بزنم شاید اینجا بهترین جا باشه . فقط میتونم بگم دوست دارم این تنها چیزیه که براش هیچی ندارم . کاش تنها نمی موندم کاش تنها نمی موندم . تو میری و من می مونم تنها . 

 

  یادش بخیر تن داغ و بوسه تو را هیچ وقت فراموش نمی کنم .  

 

شعر را هم به تو تقدیم می کنم   

 

بیا تکیه کن به شونم

من برات عاشق میمونم

توی دل تنگی و غربت

واسه تو همدم می مونم

بگو از حرفِ تو قلبت

من اونا رو خوب میدونم

تو ترانه هام واسه تو

شعر آزادی میخونم

بذا دستاتو تو دستم

منم از عشق تو مستم

می خوام از آینه ی چشمات

ببینم که با تو هستم

نگو از طلوع خورشید

دل من فقط تو رو دید

نور چشمای قشنگت

حضور خورشیدو دزدید

بیا تا با دستای هم

پل بشیم تا روی ابرا

بزنیم به قلب رویا

برسیم اون ور ابرا

بکشیم دست نوازش

رو تن خسته ی موجا

ببینیم عکسمونو باز

توی انعکاس دریا

برسیم به شب رویا

یه سبد پر از ستاره

 بیاریم از آسمونا

یادگاری واسه فردا

برای ساناز

وقتی رفت و من از یاد برد  .  هر چی که داشتم همه را بادبرد و  تو کنج عزلت خودم نشستم هر چی که آینه بود زدم شکستم.


این روزها حس میکنم خیلی تنها شدم . البته بودم الانه بیشتر احساسش می کنم .  خودم دارم متوجه میشم که مشکلات باعث شده مخم کارنکنه و یه طورایی ناراحتی اعصاب بگیریم . الکل و دود بی فایده هست . ورزش هم حوصله میخواد .


نمی دونم چی دارم و چی ندارم ؟ کی را دارم و کی را ندارم ؟ ساعت 3 و 50 دقیقه صبح هست اما با تمام خستگی خوابم نمی یاد . هرچی خودم را به بی خیالی میزنم و به سر خوشی اما فایده ندارد . اخرش شب ها مث یه خووره میاد سراغم . این روز ها  کلمه  ای بابا زیاد سر کار دارم . از اون که دوسش دارم میشنوم . بی حوصله شده داره میره داره  . دلم دیگه چیزی نمونده ازش . دلسوخته شدیم .


موسیقی شب هام شده هایده:


ساقی چمن گل  را بی تو رنگی نیست . داد از غم تنهایی ای پادشه تنهایی

ساده

رفتی و پا گذاشتی به سادگی رو حرفام .....