دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

پنج شنبه 16 مهر 1383

بازگشت پارکانت
یه سلام داغ به دنیای وبلاگها ...دقیقاْ 1 سال سه ماه شده وبلاگمون !!! شاید باورتون نشه در این مدت فقط32تا پست داشتم بنده خدا این رفیقمون پرشین یه شب تماس گرفت خونه بعد بابام گفت: یه آقایی از پرشین است میگه پارکانت....پدر سگ یه اسم آدم وار واسه خودت انتخاب میکردی ؟ مگه تومسحیی هستی که اسمت پارکانته ؟(البته شاید هم مسیحی شده باشم بابام چه میدنه که این حرف ها را میزنه ) از ساعت 10 تا 11:30 با آدمین صحبت میکردم گفت: یادته 20 تیر 1382 وبلاگتو آمدی درست کردی و و....(البته خاطرات وبلاگیمو بعداْ براتون میگم) یه یک ما نوشته بعد هم انگار جون به یه کی میدادی تا بنویسی اصلاْ متریکه تو وبلاگ آپدیت نکن. نمیشه مرد مومن ول کن من هم به ادمین گفتم: آدی جون،جون یاهو مارو فروگت کن بزا حال کنیم و بشیم تنبل ترین وبلاگ در تاریخ وب نویس های آبادانی البته بچ میگن.بگذریم خلاصه آدی کلی زد تو سر ما با این وبلاگمون و ماهم به قول زن عمومون نیست حساس...!! دیگه بهمون برخورد و ننوشتیم ابته بعد مدت ها در سال نو در روز عید یواشکی آدی عیدو تبریک گفتیم و بعد 7 ماه باز پیدام شده دیگه با آدمین کاری ندارم و هر چی از این دو خط اراجیف که بگذریم طراحی سایت مهرگانت را عوض کردم یه نظر ببینید. و وب سایت سرزمین که کار باز کار خودم بوده این روزها بازدید کنندهایی خفنی اسی پر طللا زده به هم روزی 15000 بازدید کنده و جالبیش هم اینجاست 18 هر ماه هم ترافیک ماهیانش تمام میشه بعداْ مفصل از نظر خودم نقدش
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد