دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

روزی های (

بابا جون مادرت انقدر نظر نزار واسه من  . تو برای من مردی این هزار بار ..


دندان - سفالکسین - بارون - استراحت 24

روز های دی ( دو )

شب سردیه ، بیشتر امروز بحث میکردم و روز خوبی نبود ، حافظ و سیام آمدن کافه ، ایراد هم نیست رفته تهران ،   الانه 2:30 شبه  تک و تنها به روز های شیراز فکر میکنم . دلم مثل هر روز و شب گرفته است و تنها کار و کارو کارو اونو از ذهنم دور میکنه ...

روز های دی ( یک )

وقتی دلم میگره یه گوشه تو کافی نت با همون  آهنگ های قدیمی خودم گریه میکنم ، چند دقیقه بعد به خودم میگم این روز ها هم میگذره ما با این امید زنده هستیم ، هرچی مگیزه بشتر متوجه میشم افسرده ترم .  دیشت خونه حافظ بودم آهنگ از من نگذر را شندیدم یاد کسی افتادم که بخاطر اون این آهنگ را گوش میدادم . ( دیوار کافه ، برگ زرد ) چند روز پیش تولدم بود کسی یادش نبود کسی از ته دل تبریک نگفت . کسی نتونست خوشحالم کنه .  پریشب فرهاد رفیعی دوست قدیمی را بعد سه سال دیدم کارمند بانک شده بود یه بچه داشت ، چقدر منو نصیحت میکرد دوست داشتم باش درد دلمو بگم اما فرصت نداشت .



نفس

کسی برای بودن می خواهم