دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

نگاهى به پدیده آرایش


 
اى آینه، به من بگو!
«صورت رنگ پریده ام زیر سفیدى این پودر سفیدتر مى شود، براق تر مى شود، از پوست چیزى پیدا نمى ماند وقتى قرمزى ماتیک را روى آن پهن مى کنم. خط لب را بالاتر و پایین تر از لب ها مى کشم، کمى. یک صورتک انگار چسبیده روى پوستم، یک تکه و چسبناک، که نمى گذارد پوستم تکان بخورد...»

«صورت رنگ پریده ام زیر سفیدى این پودر سفیدتر مى شود، براق تر مى شود، از پوست چیزى پیدا نمى ماند وقتى قرمزى ماتیک را روى آن پهن مى کنم. خط لب را بالاتر و پایین تر از لب ها مى کشم، کمى. یک صورتک انگار چسبیده روى پوستم، یک تکه و چسبناک، که نمى گذارد پوستم تکان بخورد...» (۱)
***
رنگ، زیبایى، جذابیت! گزارش شروع شد. رنگ ها زیبا هستند و زیبایى مى آورند؛ حتى وقتى که روى صورت مى نشینند. جذابیت رنگ ها، در محصول نهایى شان است؛ صورتکى که مى سازند؛ زیبا و کاملاً متفاوت با نمونه اصلى!
این واقعیت دنیاى امروز است!؛ هر چه خیابان ها خاکسترى تر مى شوند، تعداد آدم هاى رنگى بیشتر مى شود. فقط کافى است لحظه اى وارد دنیاى این آدم ها شوید؛ «گاه دیدنى» آنقدر زیاد است که پا سست مى کنید براى ماندن!
یک نگاه به گذشته نشان مى دهد که «آراستن» جزو جدایى ناپذیر فطرت انسان هاست. اقوام بدوى و آدم هاى دور از تمدن آمریکاى جنوبى هم خود را با استخوان شکار تزئین مى کردند. حتى بشر در مراحل ابتدایى، از صمغ ها و خاک هاى رنگین براى آرایش خود استفاده مى کرده. تاریخ کشور ما هم از این قاعده مستثنى نیست؛ آرایش کردن از خیلى وقت پیش بین زنان ایرانى مرسوم بوده. «دکتر ویلز» که در زمان ناصرالدین شاه قاجار به ایران سفر کرده در سفرنامه خود مى نویسد: «زنان اعیان و طبقه بالا، اغلب چهره خود را به کمک وسایل آرایش محلى آرایش مى کنند و یک خال درشت مشکى هم وسط ابروان خود مى کشند که در طبقه کم بضاعت گاه این خال تبدیل به پولک رنگى مى شود... میزان آرایش چهره ها به هنگام رفتن به مهمانى یا عروسى ها شدت زیادى پیدا مى کند و حالت افراطى به خود مى گیرد.»
در هر حال زنان ایرانى، گونه ها را با سرخاب سرخ مى کردند و صورت و گردن خود را به کمک پودر سفیداب، سفید. مژه و چشم ها هم به وسیله سرمه به کلى سیاه مى شد. آنها حتى عقیده داشتند که استعمال سرمه چشم را تقویت مى کند و موجب افزایش بینایى مى شود!
براى تیره تر شدن ابروها هم از وسمه اى که از ساعت ها قبل آن را جوشانده بودند، دم کرده و آماده ساخته بودند، استفاده مى کردند.
آرایش کردن یا نکردن؟! نه! مسأله این نیست. مشکل امروز، شاید تنها در از بین رفتن مرزهاى آرایشى است. اگر در گذشته، آرایش به صورت «کم، متوسط و تند» در موقعیت هاى مختلف کاربرد داشت، امروز دیگر مرزى براى آن باقى نمانده. غلظت رنگ در صورت بسیارى از زنان بالا رفته است. یک قرن گذشته و سرخاب و سفیداب جاى خود را به انواع و اقسام لوازم آرایشى داده اند. لوازمى که در ابتداى پیدایش خود، جزو اشیاى لوکس محسوب نمى شدند و فقط نیازى مبرم براى زنان مسن تر و یا افرادى بودند که فیزیک ظاهرى زیبایى نداشتند. پا به دنیاى امروز که بگذارید این لوازم به نیازى ضرورى در بین اغلب زنان و دختران تبدیل مى شوند.
در این میان انگشت اتهام، به سوى «وسایل ارتباط جمعى» است، و «ماهواره و سینما» احتمالاً متهم هاى ردیف اول! آنها دنیاى مد هستند: مد لباس، مو و آرایش! کارشناسان علوم اجتماعى معتقدند: با ایجاد و گسترش ارتباطات بین طبقات مختلف یک جامعه و در نگاهى وسیع تر، بین جوامع مختلف، مخصوصاً از طریق رسانه هاى دیدارى، افراد به عنوان مخاطب با نمونه هایى آشنا مى شوند خارج از فرهنگ و آداب و رسوم و ارزش هاى جامعه خود، نمونه هایى که به دلیل متنوع بودن در اکثر مواقع به الگو تبدیل مى شوند. جامعه شناسان همچنین به انگیزه «مقبول جلوه داده شدن در میان جمع» نیز معتقدند. مقبولیتى که به محبوبیت بیشتر در جمع خانواده، دوستان و محیط کار منجر مى شود.
امروز دیگر استفاده از لوازم آرایشى نه برآورد یک خواسته، بلکه یک احتیاج اقتصادى است که گاهى نیاز به زیبایى از آنجا ریشه مى گیرد! اگرچه همیشه واقعیت گفتنى نیست اما در سربسته ترین حالت تنها مى توان نوشت: این روزها اگر خانمى براى کار به شرکت، مؤسسه و... درخواست بدهد و ظاهر و قیافه خود را فراموش کند، در شرایط برابر به لحاظ تخصصى با دیگران، در اکثر مواقع او در آزمون استخدام آخرین نفر خواهد بود؛ مگر اینکه مهارت یا زمینه استثنایى داشته باشد. البته این تنها یکى از انگیزه هاى قابل نوشتن است!
در هر صورت با از بین رفتن مرزهاى آرایشى، سن آرایش هم به عنوان یک متغیر وابسته پایین تر آمده و دختران جوان، در سنین پایین، دست به آزمودن رژلب، پودر و رژگونه مى زنند. در بیشتر نمونه ها، این پدیده از تیره شدن رابطه با پدر و مادر ریشه مى گیرد. گروهى از این دختران مى خواهند از گروه سنى خود پیشى بگیرند. از رهگذر جادوى لوازم  آرایش، آنها به آرزوى دیرینه خود براى کوتاه کردن دوره کودکى و نوجوانى و به دست آوردن دلخواه ترین خواسته خود - بزرگسالى- دست مى یابند.
«دوران نوجوانى دوران کسب هویت مستقل فردى است. تغییر رفتار دختران نوجوان در این سن، طبیعى است. آنها سعى مى کنند از نظر نوع لباس و آرایش با افرادى که حتى یک سال از آنها کوچکترند، متفاوت باشند. هدف این متفاوت ایجاد فاصله است. آنها دوست دارند که بزرگ شدن خود را به رخ بکشند. پدیده آرایش در سنین پایین بستگى زیادى هم به گروه همسالان فرد دارد. این گروه ها گروه هاى دوستى بچه هاى هم سن هستند. در آنها فرد زمینه کنش متقابلى را کشف مى کند که مى تواند با آن قواعد رفتار را مورد  آموزش و کاوش قرار دهد در نتیجه نوجوان رفتار خود را با رفتار گروه همسالان خود منطبق مى کند.»
این سخنان دکتر حمید نوروزى است. این روان شناس همچنین معتقد است: «کمبود اعتماد به نفس اولین محرک در بین بسیارى از زنان و دختران براى آرایش کردن است.
بیشتر آنها فکر مى کنند که در صورت خود نقص عمده اى دارند، این نقص گاهى آنقدر بزرگ جلوه مى کند که براى رفع آن دست به هر کارى مى زنند. آرایش در اینجا اولین انتخاب است. زیرا به کاهش اضطراب و افسردگى ناشى از تصور داشتن نقص کمک مى کند.»
اما زیبایى هم حادثه مى آفریند! باور نمى کنید؟ سرى به صفحه حوادث روزنامه ها بزنید.
تیتر صفحه حوادث: «کشف باند بین المللى قاچاق لوازم آرایشى غیر مجاز از دوبى به تهران» ! حالا یک بار دیگر به ریمل، خط چشم و رژلبى که خریده اید نگاه کنید:
«بهداشتى؟ مجاز؟» حتماً هستند! البته این جواب جماعت فروشنده است. چه در یک مغازه لوکس و گران در خیابان میرداماد و چه در یک بساط کوچک در یک شنبه بازار ترمینال خاوران، آنها همیشه ادعا دارند که جنس غیر استاندارد تحویل مشترى نمى دهند. تشخیص حقیقت با شما! اما توصیه دکتر فرید ابراهیمى، متخصص پوست و مو، این است، بخوانید: «براى تهیه لوازم آرایشى استاندارد بهتر است که خانم ها حتماً به داروخانه ها یا نمایندگى هاى معتبر لوازم آرایشى - بهداشتى مراجعه کنند. حتماً به تاریخ تولید و انقضاى کالایى که مى خرند توجه داشته باشند و حتى الامکان قبل از تهیه این لوازم، با یک پزشک متخصص مشورت کنند تا با توجه به نوع پوست خود، مواد مناسبى را تهیه کنند.»
هدف افراد سودجو مشخص است: پول درآوردن و احتمالاً سیرکردن شکم! نتیجه اما گفتنى نیست، دیدنى است: یک روز در مطب یکى از متخصصان پوست و مو و یک معطلى چند ساعته؛ نتیجه، دیدن دختران جوانى است که به علت استفاده از لوازم آرایشى ارزان قیمت و مشترک، حالا هزینه هاى چند برابر براى درمان مى پردازند.
شیما دانشجوى تئاتر است. روى صندلى هاى سفیدرنگ مطب نشسته. مى گوید: «براى لایه بردارى پوست آمده ام. دکترم مى گوید این از اثرات استفاده از وسایل گریم است. خوب به صورت هر کسى مى زنند!»
آزاده هم دختر جوان دیگرى است که به خاطر عفونت چشم به پزشک مراجعه کرده. تشخیص پزشک: «استفاده از رنگ هاى غیرمجاز در ریملى که آزاده به مدت یک ماه از آن استفاده مى کرده» !
در همین راستا خبرها حاکى از فعالیت بخشى از وزارت بهداشت در زمینه نظارت بر تولید و پخش لوازم آرایشى - بهداشتى در ایران است. حتى در زمینه لوازم  آرایشى خارجى هم شرکت هاى وارد کننده، به شرطى مى توانند جنس هایشان را وارد کنند که مجوزهاى لازم را داشته باشند. براى کسب این مجوزها، شرکت هاى وارد کننده باید دقیقاً جزئیات اقلام وارد شده را از شرکت سازنده براى وزارت بهداشت بگیرند و یا وارداتشان در آزمایشگاه هاى وزارت بهداشت تجزیه و آنالیز شود.
با اینکه آرایش با اصول صحیح قرار است به جوان تر و شاداب تر ماندن پوست کمک کند، اما فرهنگ نا به جاى استفاده از لوازم آرایشى به صورت مشترک و گروهى، پیامدى متفاوت دارد.
یاد گرفتن اینکه لوازم  آرایش هم جزو وسایل شخصى به شمار مى روند کار سختى نیست، اما در جمع هاى دوستانه این نکته اغلب فراموش مى شود.
در هر حال حکایت آدم هایى که هر روز صبح، بعد از شستن دست و صورت، از آینه مى پرسند: «اى آینه! به من بگو! چه کسى از همه قشنگ تر است؟!» انتهایى ندارد. اینکه چرا آرایش مى کنید، پرسیدن ندارد! به هر دلیلى که هست، حداقل از لوازم آرایشى معتبر استفاده کنید.
نه! نمى توانم چشم هایم را باز کنم. سرم را بالا بیاورم و زل بزنم توى آینه! تصاویر تند و تند از ذهنم مى گذرند... تصاویر مهمانى هفته پیش و کرم پودر دوستم که دست به دست مى گشت!
نیم خیز مى نشینم جلوى آینه... آهسته پلک ها را باز مى کنم. حالا این من هستم! و نه دوستم یا هیچ کس دیگر... این من هستم با همان لکه هاى قهوه اى رنگى که چند هفته پیش روى صورت دوستم دیده بودم... درست زیرگونه ها... نزدیک بینى. حالا شبیه هم هستیم: انگار هر دو یک صورتک زده باشیم!
پانوشت: ۱: سناپور، حسین. نیمه غایب. نشر چشمه. ۱۳۷۸
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد