دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

بدون عنوان

تو بزار آخر داستان حرفم را نگفته باشم .
نظرات 14 + ارسال نظر
نجیب ساده 9 آبان 1386 ساعت 10:34 ق.ظ

عاشقت گشتم تو گفتی عاشقان دیوانه اند
عاقبت عاشق شدی دیدی که خود دیوانه ای

نجیب ساده 9 آبان 1386 ساعت 09:42 ب.ظ http://onlynanaz.com

با تو
با تو از خاطره هایم گفتم
بی تو ان خاطره ها خواب شود

با تو دریا شدم و موج شدم
بی تو دریا تهی از آب شود……..

با تو پروانه شدم بر سر گل
بی تو گلها به چمن خار شود

با تو مهتاب شدم در دل شب
بی تو مهتاب دلم تار شود……..

با تو من مثل همه میخندم
بی تو اما خنده …رویا یی شود

با تو من ( ما ) میشوم….ای عشق من
بی تو این ( ما ) غرق ” تنها ” یی شود……

ساده بی ریا نجیب پاک 12 آبان 1386 ساعت 03:50 ب.ظ

بوی کنار گوشت دیوانه ی عالمم کرد
غم دوری
چشمان پر از آتش و خونی دارم
در بزم وجهان عشق وجنونی دارم
همرا دل شکسته و چشم پر آب
با غم همه شب بله برونی دارم

***
شب و بود دلی که بی تو پر پر می زد
چون شاپرکی میان شب پر می زد
کم کم سرکی کشید غم بر دل من
بیچاره دلم دو دست بر سر می زد

م مثل ماه 14 آبان 1386 ساعت 11:34 ق.ظ

زندگی لیسیدن از عسل از روی بوته های خار است !
از زخم گریزی نیست ! اما شیرینی ها را نیز به یاد بسپار !!

***
بگذار عشق مدد کار رشد روحی تو باشد.
بگذار عشق غذای قلبت باشد و
اکسیر شهامتی که با آن قفل دل بگشایی‌
نه برای یک تن که برای تمام هستی‌
************
به صداقت سوگند
به حضورطپش تند صدایت سوگند
که دلم پشت نگاهت لرزید
**************************
سلولهای تنم سکوت ترا فریاد میکشند



دخترغمگین 14 آبان 1386 ساعت 02:03 ب.ظ

سلام گلم

بیگمان روزی که دنیا آمدم
رنگ جنگل های دنیا زرد بود
باد هم پروانه ها را برده بود
قلب گلهای زمین پردرد بود

مهسا 16 آبان 1386 ساعت 10:37 ق.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

سلام محبو بم
مرا صد بار اگر از خود برانی دوستت دارم

به زندان جفایت هم کشانی دوستت دارم

چه حاصل از جفا کردن

چه سود از قهر ورزیدن

مرا لایق بدانی یا ندانی دوستت دارم

ناناز 16 آبان 1386 ساعت 09:30 ب.ظ

مرا دوست بدار اندکی ولی طولانی!
می دونی...؟
میدونی دوست دارم یه عالمه
من فقط تورو دارم تو زندگیم یه آدمه
می دونی بارون که پشت شیشه آروم می گیره
خاطره اون روز تداعی میشه عشقت دوباره جون می گیره
میدونی شب که میشه ستاره ها تورو یادم میارن
می رن و اسم قشنگ تو رو تو دلم جا می ذارن
می دونی به خاطر تو حاضرم رو دنیا یه خطر قرمز بکشم
می دونی دلم می خواد دستای تورو تو دستام بگیرم
نگاه تو چشمات بکنم عشق رو از اون دوتا یاد بگیرم
می دونی وقتی حرف رفتن تو پیش می یاد
بی خبر از بودن غرور اشک روی گونه هام میاد
می دونی بدون تو زندگی واسم محاله
حتی فکر ندیدنت این دلو کرده کلافه
میدونی بدون تو ندارم یه نیم نفس
آخه دستای من چی کار کنن بی همنفس
می دونی عاشقتم به اندازه هرچه عشق تو دنیاست
آخه عشق که کوچک نیست اندازه ی آسمو ناست
میدونی دلم میخواد یه روز تو بشی مال من
غم ها از پیشم برن مهرو محبت بشینه تو قلب من
میدونی منتظرم تا دور دورا تا پای جون
تا وقتی مال من بشی از تن تنهام می ره جون
می دونی حالا دیگه نوبت توست
این دل تا ابد خونه ی توست
می دونی دلم می خواد از اون نگاه ناز بخونم دوستم داری
بگی بودنت منم تو زندگیت فقط منو داری...

ناناز 16 آبان 1386 ساعت 09:51 ب.ظ http://onlynanaz.com

I want you to know, today and everyday
when I say I love you, it's not just one word
...with one simple meaning
It's a feeling inside my heart
An emotion that exists because of you
Because your smile, your eyes, your voice
light up my heart, my world, my life

I love you means that you bring me happiness

and fulfillment of tranquility
It means you are my best friend
someone I can turn to; someone I can trust

I love you means you are wonderful
undeniable and amazing too


I love you means forever



مهسا 16 آبان 1386 ساعت 10:49 ب.ظ

*یاد مهتابی*

چشمای تو


عزیزم وقتی دلم تنگ میشه همیشه این شعر را زمزمه می کنم


و امیدوارم به خواستم برسم.

دلم تنگ است

دیدارم به بیا هرشب



در این تنهایی تنها و تاریک خدا مانند



دلم تنگ است

بیا ای روشن... ای روشنتر از لبخند



شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی ها



دلم تنگ است

بیا بنگر چه غمگین و غریبانه



در این ایوان سرپوشیده و این تالاب مالامال



دلی خوش کرده ام با این پرستوها و ماهی ها


و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی.


شب افتاده است و من تنها و تاریکم ....


و در ایوان من دیریست


در خوابند

پرستوها و ماهی ها و آن نیلوفر آبی

بیا ای مهربان با من !

بیا ای یاد مهتابی !

من از طرز نگاهات امیده مبهمی دارم********

نگاهات را مگیر از من که با آن عالمی دارم*******

بیا که با آن نگاهات زنده بشم و تو آن نگاهات جان بدم*******

نازنینم هیچ میدونی اکنون که برایت می نویسم همه وجودم در

تمنای دیدارت می سوزد؟



هیچ می دونی برای اینکه دوباره بتوانم قامتم را در آیینه

چشمانت به تصویر بکشم ثانیه ها را یکی یکی می شمارم ؟



کاش آن روز بیاید که پیشم بیاید تا بهت بگم دوست دارم

م مثل ماه 17 آبان 1386 ساعت 01:40 ب.ظ

اهل هزارو یک شبم ازته قصه ها میام
زمهریر بی کتاب از شهر بی صدا میام
دختر خاکستر نشین این کولی بی سرزمین
فانوس پشت پنجره دراین شب ستاره چین

روز میلاد من
روز تولدم هم
هرروزی که هست فقط برای تو

نمی خوای تولدم رو بهم تبریک بگی؟

مهسا 17 آبان 1386 ساعت 09:18 ب.ظ

سلام همسرم... یار با وفا
میدونی..
وقتی دلم برات تنگ میشه...گریه ام می گیره....وقتی گریم میگیره به آیینه نگاه میکنم
تو چشمای خیسم تورو می بینم که داری بهم لبخند میزنیُ همین نگاهته که نمیزاره حضور مهربونت رو فراموش کنم حالا هم دلم برایت تنگ شده دلتنگیم دروغ نیست
اشکام بهونه نیست
لحظه هام باز هم بهونتو میگیرن .اینقدر صبر کردم که دیگه انتظار هم از رو بردم
اشکهایی رو که برای تو ا دوست دارم
نگاهی رو که برای تو ا دوست دارم
تمام لحظه هایی که منتظر تو هستم رو دوست دارم
زودتر میخوام ببینمت
آخه اینجا یه قلبی به شوق دوباره دیدن تو زندگی می کنه...

میدونی...
همیشه میگفتم... طلوع رو دوست دارم ُزندگی رو دوست دارمُ
اما میدونی...راستشو بخوای...طلوع رو توی نگاه چشمای قشنگت ....و زندگی رو در کنارت می خوام...
دوست دارم یه شب تا صبح بشینم و فقط چشماتو نگاه کنم
تا باورکن کنم چگونه دیدن و چگونه بودنتو ...یعنی اون شب می یاد...؟
زندگی...
شاید آن لحظه ای باشد ُکه برای نخستین بار دیدمت!
آن لحظه که چشمانت ُآینده ای را که درذهنم ساخته بودم
دگرگون کرد و مرا به دنبال خود کشاند!
شاید آن لحظه ای باشد که به تو می رسم!
فقط من باشم و تو!

وقتی تو هستی قلب من چه ظرفیت عظیمی دارد برای دوست داشتن
وقتی تو دریاها رو بسوی من می آوریُ
احساس می کنم ناگهان می توانم
همه را دوست داشته باشم و در قلبم برای همه ی دنیا جا هست
وقتی توهستیُ زندگی من سراسر اتفاق است
هرساعت یک اتفاق تازه

اگر یک کم فکر کنی می بینی زندگی ارزش زنده بودن رو نداره.
اگه یک کم بیشتر فکر کنی می بینی زندگی ارزش مردن هم نداره.
پس همیشه سعی کن قدر چیزهایی رو که امروز داری رو خوب بدونی.اما اگه خیلی فکر کنی می بینی مردن وزنده بودن ارزش فکر کردن رو نداره. همیشه یادت باشه چیزی که امروز داری شاید آرزوی دیروزت بوده و بزرگترین آرزوی فردات...


مهسا 25 آبان 1386 ساعت 12:16 ق.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

به نام خدا
زندگی مجنون در دآوردی است از لبخندهای زود گذر
انبوه غم واندوه و سیلاب اشک
زندگی باغ گلی است که ازآن باید چید
عشق را عاطفه را
وبه گلدان دل خویش نهاد
زندگی بودن نیست زندگی زیستن است
زندگی جنبش وجاری شدن است
از سر آغاز تا به جایی که خدا میداند
زندگی رویا نیست زندگی زیبایی است
می توان از میان فاصله ها رو برداشت
دل من با دل تو
هردو بیزار ازاین فاصله هاست

***
زیباترین بهانه برای گریستن

در اوج لحظه های بی کسی

اکنون کجایی؟

دوستت دارم

مهسا 25 آبان 1386 ساعت 01:11 ب.ظ

سلام همسرم
چشمات
وقتی تو چشمات نگاه می کنم

احساس می کنم با تمام وجود دوستت دارم

وقتی بهت می گم دوستت دارم

معنیش اینه که انقدر بهت اطمینان دارم که مهمترین رازم رو بهت می گم

وقتی بهت می گم دوستت دارم

دلم می خواد با ذره ذره وجودت عشقم رو حس کنی

و اینو بدون اگه یه روز نباشی

من بدون تو می میرم

م مثل ماه 29 آذر 1386 ساعت 12:38 ب.ظ

سلام یار مهربان
به وسیله ازدواج روزی بجویید
پیامبر اکرم(ص)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد