دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

سال تنها

رفیق من سنگ صبور غم ها به دیدنم بیا که خیلی تنهام

هیچکی نمی فهمه چه حالی دارم

 

تنهای بی سنگ صبور

نظرات 16 + ارسال نظر
ستاره 2 فروردین 1387 ساعت 10:48 ب.ظ http://setareh.blogfa.com

سلام عزیزم می بوسمت سال نو مبارک . انشالله در میتینگ اصفهان می بینمت

مهسا بانو 2 فروردین 1387 ساعت 11:18 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

سلام همسرم
می دونم دلت گرفته
من برات سنگ صبورم چی شده تنها نشستی
مثل تو از همه دورم واسه من زندگی سرده
نکنه توهم غریبی کاش میشد اشکاتو پاک کرد
بمیرم توهم بریدی چه تبسم قشنگی
وقتی به غم ها بخندی آخه ارزشی نداره
دل به دنیا ببندی نازنین دنیا همینه
قطره سپید شبنم مثل اون اشکای نازت
روی تن گلهای مریم نازنین خدا بزرگه غم واز خودت جدا کن
مواظب خودت باش
در پناه حق

ناناز خانمی 2 فروردین 1387 ساعت 11:59 ب.ظ http://onlynanaz.com

سلام مهربانم
بزار بگم دوستت دارم اگرچه خیلی سخته
حکایت ما آدما حکایت درخته
درختی که به ساقه و به ریشه هاش مینازه
گل میکنه میوه میده همیشه سرفرازه
زندگی یک درخته و من ریشه ام تو ساقه
اگه که ما با هم باشیم دنیا دیگه یه باغه
میوه های زندگیمون بچه های قشنگن
تو گلدونای دلامون گلای رنگارنگن
همسر مهربون من بگو منو دوست داری
دستای گرمتو توی دستای من میزاری
بگو که ما هم نفسیم تا دنیا دنیا باشه
نمیزاریم زندگیمون از همدیگه بپاشه
دوست داشتنی به من هم سر بزن
منتظرتم چشم به راهت.
چرا وبلاگ من تو لینک ها نیست...
قربانت برم
بای عزیز

مهربان بانو 7 فروردین 1387 ساعت 12:16 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

عزیزم ! من تو را یاد دارم ، با تمام احساس . من تنهایی ام

را با تو قسمت کرده ام . روزهایم بی تو تکرار روزمرگی هاست و من

خسته تر از هر روز ادامه می دهم و لبخند تو تنها امیدی ست که مرا

به ادامه وا می دارد . مرا مهمان کلامی از کلام عاشقانه ات کن تا

خستگی هایم را از من بگیری ...

تو خوبی ، خوبتر از تمام فصل ها ی عاشق ، تو مهربانی ، مهربانتر از

نسیمی که به وقت تنهایی هم آواز دلتنگی ام بود . تو عزیزی ،

عزیزتر از هوایی که هر لحظه مهمان وجودم می شود ، عاشقانه

می پرستمت و ای کاش هرگز پناه امن دست هایت را از

وجودم نگیری

مهربان بانو 7 فروردین 1387 ساعت 12:25 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

عشق آن نیست که یک دل به صد یار دهی
عشق آنست که صد دل به یک یار دهی
--------------------------------------
کاش بر ساحل رودی خاموش
عطر مرموز گیاهی بودم
چو بر آنجا گذرت می افتاد
به سرا پای تو لب می سودم
کاش چون نای شبان می خواندم
بنوای دل دیوانه تو
خفته بر هودج مواج نسیم
میگذشتم ز در خانه تو
کاش چون پرتو خورشید بهار
سحر از پنجره می تابیدم
از پس پرده لرزان حریر
رنگ چشمان ترا میدیدم
کاش در بزم فروزنده تو
خنده جام شرابی بودم
کاش در نیمه شبی درد آلود
سستی و مستی خوابی بودم
کاش چون اینه روشن میشد
دلم از نقش تو و خنده تو
صبحگاهان به تنم می لغزید
گرمی دست نوازنده تو
کاش چون برگ خزان رقص مرا
نیمه شب ماه تماشا میکرد
در دل باغچه خانه تو
شور من ...ولوله برپا میکرد
کاش چون یاد دل انگیز زنی
می خزیدم به دلت پر تشویش
ناگهان چشم ترا میدیدم
خیره بر جلوه زیبایی خویش
کاش در بستر تنهایی تو
پیکرم شمع گنه می افروخت
ریشه زهد و تو حسرت من
زین گنه کاری شیرین می سوخت
کاش از شاخه سر سبز حیات
گل اندوه مرا میچیدی
کاش در شعر من ای مایه عمر
شعله راز مرا می دیدی

مهسا بانو 9 فروردین 1387 ساعت 02:14 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

شاید خواب!



من چه تنها بودم


-مثل یک حادثه در خط زمان


-مثل یک ذره درآغازجهان


-مثل یک راز نهان!





وتو چون باد صبا


مشک افشان شدی و تابیدی!


ومرا


که تنم یخ زده بود


تپش بوسهءآرام لبت


عطش دیدن چشمان ترت


عطر مستور تنت!


ز حرارت سوزاند…


که تو با من بودی:


- من که از حسرت تو لبریزم


- من که باعشق تو می آمیزم




آه من خواب تو را می بینم:


خواب یک بوسهء آرام و بلند...




عشق ، آن عشق که بر من می تاخت


شاید این بار به من دل می باخت...

خشک شده است !!!


لبهایم را می گویم


اما هزاران گل ، هنوز هم دراین باغ زنده است...


لبهای ترک خورده ام آب نمی خواهد


بوسه لبهای سرخ توست


که نفس می دهد به باغ !

مهربان بانو 9 فروردین 1387 ساعت 02:17 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com


صمیمی ترین ...
امروز
دوباره در خیال ، به دیدنم آمدی
وامشب
سرزمین رؤیایم بارانی است
پر از رحمت کرده ای مرا...
قدمت همیشه خیر است صمیمی ترین من ...

ناناز خانمی 9 فروردین 1387 ساعت 02:20 ب.ظ http://onlynanaz.com

سلام عزیزم

چشمان زیبای تو

وقتی که می نگرم به رخ ماهت

آفرین گویم بر خالق مهربانم

من ندانم که چه سریست در آن سیاهی چشمانت

که آتش زد به این دل غمگینم

مات ماند در چهره زیبای تو

آنکه با عشق نگرد برجمال زیبایت

هیچ نقاش، زبر دستی نتواند کشید

آن کمان ابروانت را

شاید هم خدا آن زمان بر خود آفرین گفت

که از زیبایت فرشتگان هم بر سجده افتادند

مهربان بانو 9 فروردین 1387 ساعت 02:44 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

آن دم که با تو ام


ای آنکه زنده از نفس توست جان من
آن دم که با تو‌ام، همه عالم ازان من

آن دم که با توام، پُِرم از شعر و از شراب
می‌ریزد آبشار غزل از زبان من

آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
سیمرغ کی‌ رسد به بلندآسمان من

بنگر طلوع خنده‌ی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!

با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
خود خوانده‌ای به گوش من این، مهربان من

ناناز 9 فروردین 1387 ساعت 09:01 ب.ظ http://onlynanaz.com

اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است محبتشان نسبت به یکدیگرنامحدود می شود.
اگر مردم تو خاکم کن. اگر ماندم در این دنیا، به مهر خود تو شادم کن...
عشقت را کتاب کردم وبر سر قلبم نهادم تا روزی هزار بار خط به خطش را مرور کنم

نامت را با اشک دلبر های دلسوخته بر قلبم حکاکی کردم

در لحظه آمدنت اشک شوق بر دیدگانم جاری است و در لحظه رفتنت اشک حسرت

همیشه تکیه گاه خستگی هایم بودی و مرهم دردهایم

ای بهترینم حظورت برایم نیاز است

نیاز به زندگی چون تو برایم خود زندگی هستی

عزیزم ببخش... بدی هایم را ببخش اشک ها و لبخند هایم را ببخش

تو خودت را به من بخشیدی و من تو را به اشک هایم

در این دنیای دیوانه برایم بهترین بودی

و در تاریکی شبهایم روشنی بخش

آری ای بهترینم می خواهم برایت بهترین باشم



آرامش من دوستت دارم

مهربان بانو 9 فروردین 1387 ساعت 10:46 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

تقدیم به تنها دلیل زندگیم


یادت در ذهنم وعشقت در قلبم وعطر مهربانیت در تمام وجودم است عزیزم محبت را در پآکی نگآهت وصداقت را در وجود مهربانت معنی کردم وبدان زیبا ترین لحظه هایم بودن در کنار توست دوستت دارم با تمام وجودم

خداوند دلت را به در یا هدیه داد تا دریا وسعت گرفت

چشمانت را به آسمان هدیه داد تا اسمان آسمانی شد

آرامش من

تمام لحظه های من با تو پیوند خورده اند

بدان همیشه و هر زمان در کنار توام

از روزی که پا به زندگی پوچم نهادی بار دیگر متولد شدم

عشق را به خزان دلم به ارمغان آوردی

من اینگونه نبودم تو عشق را با من آشنا کردی

نمی دانم نامت را چه بگذارم

ای زیبای زندگی ام

گاه احساس می کنم اول خدا تو را آفرید بعد از روی تو تمام زیبایی ها را خلق کرد

بهترینم

در سالروز عشقمان با دستان تهی هیچ چیز برای پیشکش کردن ندارم

فقط از عشقی که در این یک سال به من ارزانی داشتی

با تمام وجود فریاد می زنم دوستت دارم زندگی بی تو برایم محال است

دوست دارم تو را به ارزش همه زندگی ام

عشق من

از روزی که چشمانم به چشمان زیبایت خیره ماند جز تو زیبایی های تو در دنیا زیبایی نیافتم

گل زیبای زندگی ام

چرا از تو نگویم؟ چراچشمانم برای چشمانت نبارد؟

وقتی همه دریاها در قلب مهربون تو جریان دارند چرا من یک قطره پر هیاهو نباشم ؟

عزیزم

مرا به خاطر همه نامه هایی که برای تو ننوشته ام ببخش

مرا به خاطر لبخند هایی که زندانی کردم و از تو دریغ داشته ام ببخش

بهترینم

صدایم را ببخش....لبهایم را ببخش....اشکهایم را ببخش

میخواهم همانی شوم که تو می خواهی

مهربونم

می خوام همه بدونند چقدر عاشقت هستم

فقط تویی که می پرستم

بگذار بار دیگر نامت را تکرار کنم

نامت زیباست و یادت دلنشین

حال تو بگو چگونه ستایشت کنم

در حالی که قلبت از محبت بی نیاز است

آرامش من .......

دوستت دارم



لحظه های پر از ارامش هدیه ای ناقابل

به پاس وجودت
مرسی از این هستی
چشام به نامت









مرجان 10 فروردین 1387 ساعت 05:36 ب.ظ http://www.dancingleafamore.persianblog.ir

سنگ صبورها هم دیگه حوصله غم ندارن

مهسا بانو 10 فروردین 1387 ساعت 08:16 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

هر چند دلتنگ تر از تنگ بلورم

با کوه غمت سنگ تر از سنگ صبورم

اندوه من انبوه تر از دامن الوند

بشکوه تر از کوه دماوند غرورم

یک عمر پریشانی دل بسته به مویی است

تنها سر مویی ز سر موی تو دورم

ای عشق ز شوق تو گذر میکنم از خویش

تو قاف قرار من و من عین عبورم

بگذار به بالای بلند تو ببالم

کز تیره ی نیلوفرم و تشنه ی نورم

مهسا بانو 10 فروردین 1387 ساعت 09:54 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

من آن پری غزل خوان شهر دل هستم

به چشم های بی نهایت مهربان تو دل بستم

دیریست از این فاصله ها خستم

پر گشودم و از هوای آرزو رَستم

با خیال نیلوفری نگاه تو مستم

چه عاشقانه مستم...

من هنوز هستم...

من هنوز هستم...!





هنگامی که آوازه ی کوچت
بی محابا در دل شب می پیچد
سکوت…….
داغی است بر زبان سایه ها
باز هم یادت …..
شرری می شود بر قامت باران های اشک
این جا میان غم آباد تنهایی
به امید احیای خاطره ای متروک
روزها گریبان گیر آفتابم
و شب ها
دست به دامن مهتاب

نمی گویم فراموشم نکن هرگز
ولی گاهی به یاد آور
رفیقی را که میدانم نخواهی رفت از یادش....

تنها تو را میخواهم
در نا امیدی لحظه هایم .
در سو ختن بالهایم ودر پر پر شدن گلبرگ هایم چیزی را احساس میکنم .
در خلوتگه دل تنگم.
در نفس کشیدنم و حتی در اندیشیدنم .
نوری را می بینم ودر تمنای دلم چیزی را می خواهم .
اری تو را می خواهم تو را می خواهم..
به دیدارم بیا

مهربان بانو 10 فروردین 1387 ساعت 09:56 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

منو درگیر خودت کن
تا جهانم زیر و رو شه
تا سکوت هر شب من
با هجومت رو به رو شه
بی هوا بدون مقصد
سمت طوفان تو میرم
منو در گیر خودت کن
تا که آرامش بگیرم


با من غریبگی نکن
با من که درگیر توام
چشماتو از من بر ندار
من مات تصویر توام

مهسا بانو 11 فروردین 1387 ساعت 01:54 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

زیر این آسمان، با هم به دقیقه ها گوش می دادیم

و صدای سرخ زندگی را می شنیدیم

و من با همین خیال آرام تو، بال فرشتگان را لمس می کنم...

من همان قاب تهی بی تصویرم که برای تو و تصویر دلت می میرم

حرفهای ما هنوز ناتمام
تا نگاه می کنی وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه عزیمت ناگزیر می شود
آی...
آی دریغ و حسرت همیشگی!
ناگهان
چقدر زود دیر می شود!...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد