تمام عمر ، یک نفس دویده ام به پای تو
نمی رسم به پای تو ، نمی رسی به پای منمن این طرف ، تو آن طرف ، هزار کوچه بین ماست
من این طرف به یاد تو ، تو نیمه ی جدای من
چه قدر چشم های تو برای من مقدس است بیا ! دلم برای تو ... نگاه تو برای من
دوباره من برای تو غزل سروده ام بیابیا که دوست دارمت ، غریب آشنای من
آرزو داشتم سایه ای باشی بر سر لحظه های بی پناهم و همسفرم شوی در سکوت جاده ی تنهایی ُنیاز من بودی ومن نیاز تو بودمُ سوز نهان در ساز تو بودم .آرزو داشتم زیر سقفی از مهربانی برای هم بودیم و همچون آیینهُ صداقت را نثار هم میکردیم.
گرمی قلبمو دستام پیشکش تنهایی تو....
باز شبها دست به دعا نگام به آسمونهاست
باز دعای سحرم هنوز خدایا خدایاست......