دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

آّه ای دور ترین

خیلی وقت دل نا امیدم من تو را آرزو داره 

 

آه ای دور ترین !

سوختن کار من است   

راست میگفتی تو دیگر اکنون دیر است
دوستی و دوری آخرین تدبیر است
راست میگفتی تو باید از عشق برید
از چنین پایانی به سرآغاز رسید 

 

تو رها از من باش 

 ای برایم همه کس 

 زیر آوار قفس 

ماندم زنفس 

 

تو خورشید بلند  

 من و شب های قفس  

 

 ش ع ر : فرید زلال  

ی ب : امروز یه روزی عادی بود خسته بدم اما نمی دونم چرا ؟ نمی دونم چرا به رفتن فکر میکنم به یه جای دور که کسی را نشناسم کسی من را هم به یاد نداشته باشه .

نظرات 6 + ارسال نظر
نیلوفر 25 مهر 1387 ساعت 11:40 ب.ظ http://www.blueboat.blogsky.com

حتی در کوچه بن بست هم راه آسمان باز است؛ فقط باید پرواز را آموخت...
movafagh bashi

ناناز 26 مهر 1387 ساعت 12:28 ق.ظ http://onlynanaz.com


نرو دیونه می شم

نرو از این دستای سرد

نرو طاقتم کمه ،می میرم از غصه و درد

التماست می کنم جون ستاره ها نرو

سخت جون به سر شدن ،تو هیبت دستای تو

نرو پر پر می شه قلبم،نرو می سوز تنم

آه نرو می سوز تنم

منو تو جاده ی بی ستارها ،رها نکن

نرو اون چهره ی معصوم ،توی این شبهای تیره و تار

این شکنجه بدتر از مرگ، منو تنها نزار

نرو دیونه میشم

نرو از این دستای سرد

نرو طاقتم کمه ،می میرم از غصه و درد

التماست می کنم جون ستاره ها نرو

سخت جون به سر شدن ،تو هیبت دستای تو .

با تو آری بی تو هرگز

ناناز 26 مهر 1387 ساعت 12:20 ب.ظ http://onlynanaz.com

تو را دیدم که غمگینی دعا کردم فقط غمگین من باشی

شبیه نت لطیفی کاش سمفونی آهنگین من باشی

اگر باشی هزاران قرص تسکین بخش دز بالا نمی خواهم

برای من همین کافی اگر تو باعث تسکین من باشی

جناب کوه را هم سنگرت کردی که از تو دست بردارم؟

من از شیرین هم عاشقترم آقا اگر فرهاد من من باشی

به در یایم تو دلفینی که صد ها چشم مبهوت تو می باشند

ببین من سوختم آقا چه می شد تو فقط دلفین من باشی؟

ببین عاشق شدم محمد ولی قاجار عشق تو نمی فهمد

به خون حمام می گیرم اگر حمام خون فین من باشی

صراط المستقیم من شدی حتی اگر کافر بخوانندم

خیالی نیست می خواهم فقط تو آن والا الضالین من باشی

تو آن انجیر شیرینی خدا رویت قسم خورده

مسلمان می شوم تنها به شرط آنکه تو والتین من باشی

به من گفتند می سوزی هم این دنیا هم آن دنیا ولی باشد

جهنم مال من حالا بیا تا بعد از این تو دین من باشی


یا حق

م 27 مهر 1387 ساعت 02:39 ق.ظ

اذیتم نکن محمد
محمد زجرم نده
محمد من داغونم محمد داغونم کردی
اذیتم نکن گناه دارم
........

آیینه خیال
همچو گل به باغ خاطرم گذر کردی ورفتی
به ذهن خسته ی من ،چون نیسمی سفر کردی و رفتی
دلم به شوق روی تو،خانه تکانی داشت
غبارغصه ها را ولی ،به جا گذاشتی و رفتی
در آینه خیالم ،هموچو یک رو یا
به صد جلوه نمایان گشتی و رفتی
شگفت لحظه هایم از دیدنت چو ن گل
در یغا چه زود به شهرشعرم شکفتی و رفتی





یه عکس های جالبی برات دارم به زودی همین جا می زارم

ساناز 27 مهر 1387 ساعت 08:28 ق.ظ

وقتی رفتی ..........
یه قناری تو قفس مرد...........
فدای وجودت

ساناز 27 مهر 1387 ساعت 12:40 ب.ظ

دست خواهش کودکانه ام قطره میکشد
تا ساقه ات..........

فردا برام فردا میاد اما باز می بینم ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد