از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند بر این باوریم و شک نداریم که راهش راهیست بسوی نور و روانش شاد است و برین آسمان، جایگاهش
بیا رسم بیست ساله رو بشکنیم
پدر
این بار تو به من هدیه بده
مگر نه اینکه مهر فرزند به پدر با مهر پدر به فرزند قابل مقایسه نیست
هر چند سال که بگذره
هنوز در برابر دستان پر مهر تو کودکم
دل خسته ام از این دنیا
دستانم را رها نکن
به دیدنم بیا پدر و دستان گرمت را به من هدیه بده
پدر ای وجودم از تو قدرت و توان گرفته ای که از دم نفسهات هستیه من جان گرفته پدر که از تو جاری خون زندگی در رگهام ای که از نور دو چشمت نور زندگی به چشمام آه ه ه پدر امروز به پاها دیگه راه رفتنی نیست جز دریغی روی لبهام دیگه حرف گفتنی نیست رفتی و نشد که باشی تا ابد چراغ راهم من به سیل نامرادی نشدی تکیه گاهم پدر پیچ و خم راهم نمیخوام بی راهه باشه
* شاعر دنیا، من اگه بودم آغاز شعرم، با کلام پدرم بود تشنه تو صحرا، من اگه بودم آب حیاتم توی دست پدرم بود وای اگه گندم،پوست تنم بود اون که با دستاش، منو می کاشت پدرم بود ریشمو تو خاک اگه می ذاشت پدرم بود پدر جونه، پدر روحه، پدر دینه و ایمونه پدر خسته، پدر بیزار،از این دنیای دیوونه از این دنیای دیوونه
امروز من ایستاده ام امروز با زهم یک انتظار در دلم هر لحظه سودایی دیگر است در وجودم هر زمان شوق رسیدن آرزوی پر زدن انتظار دیدن است گاه گاهی در آسمان چشم تو پر می زنم یا که گاهی در خیالت می رسم دیدنت دیدنت اما برایم مثل یک افسانه دیرینه است بر تمام میله های این قفس این قفس از جنس خاک و لحظه ها رنگ آبی میزنم رنگ آبی،رنگ عشق رنگ آبی ،رنگ توست در وجودم شوق باز شعله می کشد در درونم آتشی از مهر تو باز هم خرمنی از عشق بر پا می کند با تمام خستگی هررو زمن ایستا ده ام در دلم تنها و تنها یک نوا یک موج، یک فریاد شوق دوباره دیدنت ولی... باز هم انتظار باز هم یک انتظار
امروز من ایستاده ام امروز با زهم یک انتظار در دلم هر لحظه سودایی دیگر است در وجودم هر زمان شوق رسیدن آرزوی پر زدن انتظار دیدن است گاه گاهی در آسمان چشم تو پر می زنم یا که گاهی در خیالت می رسم دیدنت دیدنت اما برایم مثل یک افسانه دیرینه است بر تمام میله های این قفس این قفس از جنس خاک و لحظه ها رنگ آبی میزنم رنگ آبی،رنگ عشق رنگ آبی ،رنگ توست در وجودم شوق باز شعله می کشد در درونم آتشی از مهر تو باز هم خرمنی از عشق بر پا می کند با تمام خستگی هررو زمن ایستا ده ام در دلم تنها و تنها یک نوا یک موج، یک فریاد شوق دوباره دیدنت ولی... باز هم انتظار باز هم یک انتظار
به نام خداوند بخشنده مهربان عمریست پریشان شده در کار صفاییم بی آنه بدانیم در این بحر چراییم ! با نعش صدایی که شود ضامن فردا در گردش پرگار همان خط خطاییم با خویش نقابی به هم آمیخته افسوس بازیگر این صحنه تاریک سراییم پاییزپر از درد،ولی پاک وپراحساس گاهی زره لطف ،بدان گوش نمایم در نبض گلی گاه اگر خیره بمانیم مانیز چو گل بیش نپاییم!نپاییم! با خاک گهی مهربورزیم که آخر همصحبت دیرینه این خاک خداییم !
محمدم تا ابد همسفرم باش یارو همدلم باش. عاشقانه دوستت دارم.
سلام من و تو بده دسـتاتو به دسـتم تا با هم کلبه بسازیم کلبه ای پر از مـن و تو از من و تو ما بسـازیم
دور بشیم از همه مردم واسـه درد هـم بمـیریم با سـتاره ها بخوابـیم با ترانه جون بگیریم
کلبـه ای اندازه عـشـق باغچهای و حوض و گلدون سر تو باشه رو شونم مـثل مجنون مثل لیلا من بشـم مـادر گلـها تو بشی بابای بارون
من واسهی تو واسه من، کلبهای میخوام که تو باغچه ش پر باشه از یاسمن حیاطش هم سر تا سرش باشه چمن، فقط واسه تو واسه من تو کلبه مون خدا باشه خوشبختیمون قد تموم آسمون صافو بی انتها باشه
کلبـه ای اندازه عـشـق باغچهای و حوض و گلدون سر تو باشه رو شونم مـثل لیلا مثل مجـنون من بشم مـادر گلـها تو بشی بابای بارون
از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند بر این باوریم و شک نداریم که راهش راهیست بسوی نور و روانش شاد است و برین آسمان، جایگاهش
بیا رسم بیست ساله رو بشکنیم
پدر
این بار تو به من هدیه بده
مگر نه اینکه مهر فرزند به پدر با مهر پدر به فرزند قابل مقایسه نیست
هر چند سال که بگذره
هنوز در برابر دستان پر مهر تو کودکم
دل خسته ام از این دنیا
دستانم را رها نکن
به دیدنم بیا پدر و دستان گرمت را به من هدیه بده
پدر ای وجودم از تو
قدرت و توان گرفته
ای که از دم نفسهات
هستیه من جان گرفته
پدر که از تو جاری
خون زندگی در رگهام
ای که از نور دو چشمت
نور زندگی به چشمام
آه ه ه
پدر امروز به پاها
دیگه راه رفتنی نیست
جز دریغی روی لبهام
دیگه حرف گفتنی نیست
رفتی و نشد که باشی
تا ابد چراغ راهم
من به سیل نامرادی
نشدی تکیه گاهم
پدر پیچ و خم راهم
نمیخوام بی راهه باشه
*
شاعر دنیا، من اگه بودم
آغاز شعرم، با کلام پدرم بود
تشنه تو صحرا، من اگه بودم
آب حیاتم توی دست پدرم بود
وای اگه گندم،پوست تنم بود
اون که با دستاش، منو می کاشت پدرم بود
ریشمو تو خاک اگه می ذاشت پدرم بود
پدر جونه، پدر روحه، پدر دینه و ایمونه
پدر خسته، پدر بیزار،از این دنیای دیوونه
از این دنیای دیوونه
روحش شاد و یادش گرامی باد
در فراغ پدر.....
هنوز غم تو وجودم
عذاب سینه سوزه
نگین گریه رو بس کن........
خدایش بیامرزد روحش شاد
سلام نفس
عشق است اگر چه، مرگ می پنداریم
زرد است هر آنچه برگ می پنداریم
از بس که بلا بر سرمان ریخته اند
باران بزند، تگرگ می پنداریم
باید که جدا شویم یا من یا تو
انگشت نما شویم یا من یا تو
شایستۀ تیشه نیست این جا بت ها
باید که خدا شویم یا من یا تو!
یک روز تو ابر تیره پس خواهی زد
پرچم به در هر چه قفس خواهی زد
تا عشق دوباره پر بگیرد ، آن گاه
تو جای پرندگان نفس خواهی زد!
پایداری تان از عشق
امروز من ایستاده ام امروز با زهم یک انتظار
در دلم هر لحظه سودایی دیگر است
در وجودم هر زمان شوق رسیدن
آرزوی پر زدن انتظار دیدن است
گاه گاهی در آسمان چشم تو پر می زنم
یا که گاهی در خیالت می رسم
دیدنت
دیدنت اما برایم مثل یک افسانه دیرینه است
بر تمام میله های این قفس
این قفس از جنس خاک و لحظه ها
رنگ آبی میزنم
رنگ آبی،رنگ عشق
رنگ آبی ،رنگ توست
در وجودم شوق باز شعله می کشد
در درونم آتشی از مهر تو
باز هم خرمنی از عشق بر پا می کند
با تمام خستگی هررو زمن ایستا ده ام
در دلم تنها و تنها یک نوا
یک موج، یک فریاد شوق دوباره دیدنت
ولی...
باز هم انتظار
باز هم یک انتظار
. . . . . . ¶¶ . . ¶¶¶ ..¶¶¶
. . . . . . . ¶¶¶ . . ¶¶¶.¶ .¶¶
. . . . . . .¶¶¶.¶. .¶¶¶. . .¶¶
. . . . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶¶ . . .¶¶¶
. . . . . .¶¶¶¶¶ . . ¶¶¶¶.¶¶ .¶¶
. . . . . ¶¶¶¶. . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶. . . . .¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶. . . . ¶¶. . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. . ¶¶
. . . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶.¶¶
.¶¶. . . . .¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶.¶¶
.¶¶¶¶¶ . . . . . ¶¶.´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
.¶¶¶¶¶¶¶. . . .¶¶. ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. ¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. .¶¶¶¶¶¶¶ . ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. . .¶¶¶¶¶¶. ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶
. . . .¶¶¶¶¶¶¶. . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶
. . . . . . . .¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . . ¶¶. . ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . .¶¶. . .´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´´´¶¶¶¶
پیش ما هم بیا.
امروز من ایستاده ام امروز با زهم یک انتظار
در دلم هر لحظه سودایی دیگر است
در وجودم هر زمان شوق رسیدن
آرزوی پر زدن انتظار دیدن است
گاه گاهی در آسمان چشم تو پر می زنم
یا که گاهی در خیالت می رسم
دیدنت
دیدنت اما برایم مثل یک افسانه دیرینه است
بر تمام میله های این قفس
این قفس از جنس خاک و لحظه ها
رنگ آبی میزنم
رنگ آبی،رنگ عشق
رنگ آبی ،رنگ توست
در وجودم شوق باز شعله می کشد
در درونم آتشی از مهر تو
باز هم خرمنی از عشق بر پا می کند
با تمام خستگی هررو زمن ایستا ده ام
در دلم تنها و تنها یک نوا
یک موج، یک فریاد شوق دوباره دیدنت
ولی...
باز هم انتظار
باز هم یک انتظار
. . . . . . ¶¶ . . ¶¶¶ ..¶¶¶
. . . . . . . ¶¶¶ . . ¶¶¶.¶ .¶¶
. . . . . . .¶¶¶.¶. .¶¶¶. . .¶¶
. . . . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶¶ . . .¶¶¶
. . . . . .¶¶¶¶¶ . . ¶¶¶¶.¶¶ .¶¶
. . . . . ¶¶¶¶. . . . ¶¶¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶. . . . .¶¶. . . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶. . . . ¶¶. . ¶¶
. . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. . ¶¶
. . . . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ¶.¶¶
.¶¶. . . . .¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶.¶¶
.¶¶¶¶¶ . . . . . ¶¶.´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶
.¶¶¶¶¶¶¶. . . .¶¶. ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. ¶¶¶¶¶¶¶ . . ¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. .¶¶¶¶¶¶¶ . ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶
. . .¶¶¶¶¶¶. ¶¶. . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶
. . . .¶¶¶¶¶¶¶. . . ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶
. . . . . . . .¶¶. .´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . . ¶¶. . ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . .¶¶. . .´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶
. . . . . . ¶¶. . . ´´´´´´´´´´´¶¶¶¶
پیش ما هم بیا.
به نام خداوند بخشنده مهربان
عمریست پریشان شده در کار صفاییم
بی آنه بدانیم در این بحر چراییم !
با نعش صدایی که شود ضامن فردا
در گردش پرگار همان خط خطاییم
با خویش نقابی به هم آمیخته افسوس
بازیگر این صحنه تاریک سراییم
پاییزپر از درد،ولی پاک وپراحساس
گاهی زره لطف ،بدان گوش نمایم
در نبض گلی گاه اگر خیره بمانیم
مانیز چو گل بیش نپاییم!نپاییم!
با خاک گهی مهربورزیم که آخر
همصحبت دیرینه این خاک خداییم !
محمدم تا ابد همسفرم باش یارو همدلم باش.
عاشقانه دوستت دارم.
سلام
من و تو
بده دسـتاتو به دسـتم تا با هم کلبه بسازیم
کلبه ای پر از مـن و تو از من و تو ما بسـازیم
دور بشیم از همه مردم واسـه درد هـم بمـیریم
با سـتاره ها بخوابـیم با ترانه جون بگیریم
کلبـه ای اندازه عـشـق باغچهای و حوض و گلدون
سر تو باشه رو شونم مـثل مجنون مثل لیلا
من بشـم مـادر گلـها تو بشی بابای بارون
من واسهی تو واسه من، کلبهای میخوام که تو باغچه ش پر باشه از یاسمن
حیاطش هم سر تا سرش باشه چمن، فقط واسه تو واسه من
تو کلبه مون خدا باشه خوشبختیمون قد تموم آسمون صافو بی انتها باشه
کلبـه ای اندازه عـشـق باغچهای و حوض و گلدون
سر تو باشه رو شونم مـثل لیلا مثل مجـنون
من بشم مـادر گلـها تو بشی بابای بارون
امشب هم مثل ستاره ها
می درخشی
زیباترین!
زیباترین ستاره ای!
پرنورمن!
عاشقترین بهانه ای!
سکوت من!
آسمان با همه ی وسعتش تقدیم
چشمک های دل فریب
نقره ای تو باد!
ستاره ی قشنگ من!
دوستت دارم.
اینقدر تو رو دوست دارم که هیچکی
هیچکی رو اینجوری دوست نداشت
اینقدر.....
فدای تو........
به خاطر تو با همه جنگیدم
تنها دلخوشیم تو این دنیا به تو بود.