عزیزم برام بنویس :
دیشب باهات تماس گرفتم بیدار بودی کلی حرف زدیم ولی یه چیزی خنده دار بود خودت میدونی دیگه.........
اینم واسه تو گل من:
چراغی در دست
چراغی در دلم زنگار روحم را صیقل می زنم
آینه ای برابر آینه ات میگذارم تا از تو ابدیتی بسازم................
عزیزم روحیه تویی نفس تویی
حال کردم ....
سلام
کاش میفهمیدیم مهربانی یعنی چه... و اینقدر خودمون، خودمون رو با اینهمه فکرای الکی، بدبخت نمیکردیم. کاش نمیذاشتیم اینهمه قفل و کلید تو دلمون زنگ بزنن و بعد بشینیم چهارزانو و زل بزنیم بهشون.
حی علی خیر العمل
به وسعت آبی کلام، سلام
***
کجا بدی تنگش آورد
که خستگیش را دوش دیگرش برد
به تکرار برگ افتادیم
تا انگشتها پرنده شهر شما باشند
با قلبی از سکوت افتاده
و لحظه هایی که فوت شد
عصا بدست روزهای نرفته
از دیگری خدا بساز(منظور از دیگری سانازمی باشد)
تا تعبیر لحظه های تو باشد
یا حق
سلام به رویای سبز
سلام به گل یاس
سلام به نیکی که دل توست
سلام به زیبایی
سلام به اغوش باز
به سینه داغ
به دل نرم
سلام به چشم های قشنگت
سلام به ماه
لحظه های شیرین سبک اند
لحظه های تلخ سنگین اند
و من در میانه تلخ و شیرین زندگی گرفتارم
گاه از زندگی خود راضی ام
و بیشتر از زندگی ناراضی ام
غم نداری ازارم می ده
دستم به خدا که نمی رسه
خدا می گه من نزدیک توام
تو دل توام
پس چطور حرف منو گوش نمی کنه
یه بار هم شده خدا تو بیا سورپریز کن
یه دفعه وسط شب اسمونو روشن کن
می دونی چی می شه
همه اونایی که شبا نقشه می کشن رسوا می شن
اخه می دونی شیطونا شبا خیلی فعالند
شاید این طوری غم هم فرار کنه
و شادی برای همیشه بمونه
کاش میدانستی دنیا با همون بزرگیش بی تو جایی برای ماندن ندارد
،اشک چشمانم هرشب سراغت را از کویر گونه هایم میگیرد
ای که دیدگانم از دل تنهایی تو الفبای اشک ریختن را آموخته
و لحظه های گریانبا کوچ تو رواج گشته اند،چرا از کویر دلتنگی هایم گذر نمیکنی؟وبرای چشمان مانده به راهم
دست تکان نمیدهی؟بی تو قناری ها خوش آواز نیستندو آسمان چشمم همیشه بارانی است
،بی تو من درختی خشکیده در زمستانم.
دلم را با انوار عشق تو آذین بسته ام،به آن امیدکه روزی به تو هدیه اش کنم من شبهای تنهایم را با چشمان تو قسمت کردم
و درد شیرین عشق را،اما اکنوندر گذر زمان نامه هایم را با سرانگشتان احساس می نویسم
و ساعت دیواری را با تپش قلب تو تنظیم میکنم،حالا به جای تیک تیک همیشگی نام تو تکرار میشود
و من قاصدک ها را میفرستم تا به تو خبر دهند:
(با بهترین کلام دوستت دارم)
سردی دستان را به گرمی دستانت میسپارم،بگذار در اوج تنهایی تیره وخاموش ،خورشید مهمان خلوت ملال آور
تلخ تنهایی را ،به رود خانه ی متروک فراموشی میسپارد،همیشه حادثه ای هست و آرزویی برآورده شده،که وسعت سرنوشت در قلمرو آن است،یک بار دیگر بگذار بی ادعا اقرار کنم که دلم برایت تنگ شده است،وقتی از من دوری،به آرزوی های خفته ام می اندیشم،به فرسنگها فاصله بین من و تو،به آینده و امروزو...،بازکن پنجره را ،خواهی دید،که پرنده آسمان آبی را میفهمد.
به نام خالق زیبایی ها
سلام نفس با وفا با معرفتم
چشمه ی آتش
دل من چشمه ی آتیش بود هزاران سال پیش از من،حدیثت رو شنید از باد ،نه من بودم، نه تو اما دلم چشم انتظارت بود،هزارا ن سال پیش از تو دل من بیقرارت بود،نبودم من ،نبودی تو ولی دل بود و شیدا بود،تو صحرای زمان تو شمیم زلف لیلا بود،نبودی تو دل بود و مفتون بود،واست یه تیکه ی آتیش شراره آه مجنون بود،ببین پرواز شوقم را که تا اوج صفا رفته ،ببین این دل چه عاشق وار به پابوس بهار رفته،ببین با چه سبکبالی دلم از من جدا میشه،به سوی گرمی دستهات دلم پرواز آتیشه.
(دوستت دارم تا بی نهایت ابدیت)
آخی خسته میشی........
زندگی ، پیشکشی است برای شاد زیستن
زیبا بود مثل همیشه .up kardam
با سلام
از وبلاگ شما بازدید کردیم. خیلی جالب بود وبلاگ قشنگی داشتی
در صورت تمایل از وبسایت ما نیز دیدن فرمایید
بـزرگتـریـــن و جــامـع تـریــن فـروشــگاه ایـنتــرنتــی ایــران
http://www.Reyshop.ir
http://www.Reyshop.com
باسپاس
با سلام
وبلاگ شما خیلی جالب بود
دوست داشتید تو گروه ما عضو شوید و در قرعه کشی ما شرکت کنید
http://www.Reyshop.ir
http://www.Reyshop.com
http://www.reyshop.com/group.htm
با تشکر
سلام عزیزم
چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه اشک ها که در گلو رسوب شد نیامدی
بی تو کوچه های خاکی
پر عابرای خیسه
روزگار من عاشق
مث تاریکی گیسه
بی تو چشمه های خسته
همه ساکت همه خوابن
بی تو خورشید و ستاره
جون ندارن که بتابن
بی تو کفترای بی بوم
لب نرده ها می شینن
سیره های بی اقاقی
خواب آسمون می بینن
تن بادای شمالی
بوی دستات و گرفتن
قاصدک های بهاری
رد پاهات و گرفتن
تو نیومدی که کوچه
پر عابرای خیسه
تو نیومدی که شاعر
غم ماه می نویسه
دوست دارم نفسم
زمستان برفی 87
سلام مهربان یارم
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
آسمان را
بر بغچه ی چشمانت می پیچم
و با دستانت
بر زمینی دیگر می کارم
دریا را
از تنگ شراب لبهایت می نوشم
تو هم کوله بار بوسه هایت را
بر تنم پهن کن
امشب
سر بر سینه ی عریانم
چشمانت را نبند
مستی ِ شبهای مهتابی را دوست می دارم
*دوستت دارم*
بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی ؟
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی ؟
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی ؟
تو ، خودت را هدیه ام کردی ، ولی من هم
شعرهایم را که بی پرواست ، می دانی ؟
هرچه می خواهیم - آری - از همین امروز
از همین امروز ، مال ماست ، می دانی ؟
گرچه من ، یک عمر همزاد عطش بودم
روح تو ، هم - سایه ی دریاست می دانی ؟
« دوستت دارم ! » - همین ! - این راز پنهانی
از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی ؟
عشق من ! - بی هیچ تردیدی - بمان با من
عشق یک مفهوم بی « اما » ست ، می دانی ؟
همیشه پاینده باشی محمدجان
سلام مهربان یارم
عطر تو گرفته همه جا را محمد
این جمع قشنگ و بی ریا را محمد
هرچند خودت همیشه خوبی اما
یادت نرود صفای ما را محمد
فاصله هیچ وقت حریف خاطره نیست ... همیشه به یادتم
تورا به وسعت دنیای عشق منتظرم
بیا به خوانش اشعـــــــــــار تازه ترم
منتظر عطر حضور دلنشینت در کلبه تنها ییم هستم
به خوانش دلسرود های تازه ام.....
سلام عزیز اندیشمند و صمیمی
از دوری تو غم زده و محزونم
با بودن تو ولی کنون مفتونم
آغوش تو نرم بود و از گرمی پر
از بابت بوسه هایتان ممنونم!
دوستت دارم
یا حق
با یاد تو همیشه............
مهربان همدل سلام
می خندی و تمام لبت قند می شـــــــود
یعنی که عشق صاحب فرزند می شود
جایی که سبز چشم تو بر آسمان وزید
زیـبــــاتریــــــن بهــار خــداوند می شــود
گل مــی کنــد طـراوت الـبـــرز در دلــم
وقتــی تنـــت سـپید دمـاونـد می شــود
ایـن شعر تازه شیـربهـای لب تو بـود
حـالا لبـت قند دو لـبخند می شــود
فصل زمستان ، ماه عسل ، زیر نـور مـاه
یـک شـب اقامت دو نفر چـند می شـود
دوستت دارم
یا حق