دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

بازنده

خط را فروختم و عوضش کردم تا از دست مزاحم همیشگی راحت بشم  ؟ امروز هم دلم گرفته . خسته شدم ، حوصله ندارم ، یه آتیشی تو دلم  دارم که دارم توش می سوزم ، از داخل دارم می سوزم  دوست دارم سرم بزارم رو شونه هات  و  گریه کنم دوست دارم کنارت بشینم و خیره بشم تو چشمات . چرا نمیزاری چرا براش دلیل میخواهی ، چرا ؟ آخه چرا ؟
نظرات 4 + ارسال نظر
ساناز 11 اسفند 1387 ساعت 08:51 ق.ظ

چرا ؟

گل ناز چقدر از تماشای تو سرشار بودم..............

ساناز 11 اسفند 1387 ساعت 08:56 ق.ظ

نه میتونه تو خلوتش دلم صدا کنه تو رو
کجا برم که عطر تو نپیچیه تو لحظه هام............

مهسا 11 اسفند 1387 ساعت 06:43 ب.ظ

نوایی نوایی نوایی نوایی
همه با وفایند تو گل بی وفایی
غمت در نهان خانه ی دل نشیند
بنازی که لیلی به محمل نشیند
بنازی که لیلی به محمل نشیند

به دنبال محمل سبک پر قدم زن
به دنبال محمل ای سبک پر قدم زن
مبادا غباری به محمل نشیند
مبادا غباری به محمل نشیند

نوایی نوایی نوایی نوایی
همه باوفایند تو گل بی وفایی

مرنجان دلم را
مرنجان دلم را
که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
بنازم به بزم بنازم به بزم
محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند
گدایی به شاهی مقابل نشیند

نوایی نوایی نوایی نوایی
همه باوفایند تو گل بی وفایی

به پا یت خلد خار آسان برارم
چه سازم به خاری که بر دل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریه ام ناقه در گل نشیند
خوشا کاروانی که شب راه طی کرد
دم صبح اول به منزل نشیند
الهی بر افتد الهی بر افتد
نشان جدایی جوانی بگذرد
تو قدرش ندانی
ای جوانی بگذرد تو قدرش ندانی

نوایی نوایی نوایی نوایی
همه باوفایند تو گل بی وفایی
نوایی نوایی نوایی نوایی
همه باوفایند تو گل بی وفایی

مهسا 11 اسفند 1387 ساعت 08:11 ب.ظ

غمش در نهانخانه دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که از گریه ام ناقه در گل نشیند
خوش آن دم که تیری زابرو کمانی
به پهلوی این نسیم بسمل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
خلد گر به پا خاری آسان برآید
چه سازم به خاری که در دل نشیند
پی ناقه اش رفتم آهسته ،ترسان
مبادا غباری به محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامی که برخاست مشکل نشیند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد