دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

سراغ

به سراغ من اگر میائی ٬ دگر آسوده بیا
بگمانم دو سه وقتی هست
ترک برداشته چینی نازک تنهائی من ... 



شنبه  /  روز گرم و داغ تابستانی آبادان / برق هم هی میره / ادره برق هم هی میاد میگه لامژ های اضافی را خاموش کنید /  بشه بریم  زود تر شادگان / طعم لب و بوی تنت....

نظرات 8 + ارسال نظر

سریال زیبای لابیست با بازی سونگ ایل گوک (یوم جانگ در امپراطور دریا و جومونگ در افسانه جومونگ) یکی از زیباترین درام های کره ای در ژانر اکشن و عاشقانه است که با ضرب آهنگی تند و موسیقی‌هایی بسیار گوش‌نواز در لیست بهترین سریال های تاریخ کره قرار دارد.
http://shoop.ir/?num=1242329160

مهسا 10 خرداد 1388 ساعت 05:53 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

لحظه ها را با تو بودن

بی تو در عمق سیاهی

یاد تو میراث خوبی

یاد تو حس محبت

پس با تو هستم

با تو می مانم

...

نه


همیشه برای عاشق شدن به دنبال باران و بهار و بابونه نباش


گاهی


در انتهای خارهای یک کاکتوس


به غنچه ای می رسی


که ماه را بر لبانت می نشاند .


ناناز 11 خرداد 1388 ساعت 06:17 ب.ظ http://onlynanaz.com

دو بسته شمع فقط از زنی که مدّت‌هاست
کنار صحن ِ تو در حسرت شفا مانده

*
در تنفس های ِِ کشدار ِ همه

توی خواب ِ ظهر ِ تابستانی ِِِِِِ

زیر ِِِ باد ِ گرم ِِِ پنکه در اتاق

فکر در رفتن به تو هر ثانیه


غلت هی خوردن به سمت پنجره

بی صدا از خواب مامان رد شدن

پا برهنه روی ِ موزائیک داغ

با تنی خیس از عرق در پیرهن


سمت یک نمناکی ِ دلچسب و سرد

توی انباری تاریک حیاط

می رسم به پله های که مرا

می برد پایین،به سمت دستهات



لمس یک آغوش ِ غمگین تر که باز...

حس خوب ِ بودنت روی تنم

حس دستی آشنا و ملتهب

که فرو رفته است زیر دامنم



لا به لای شیشه ی ترشی و رب

در بغل می گیری ام محکم ولی

لرزش گنگی یواش از سینه ام

می رود پایین .

.

.

.

: دوسِت دارم محمد!


ناناز 13 خرداد 1388 ساعت 11:13 ق.ظ http://onlynanaz.com

باتو خواهم آمد
چه زیبا بود آن نخستین سلامت که چون خرده الماس های درخشان بر دستانم پاشیدی.

چه زیبا بود آن پرسه زدن های پر شور در حوالی اولین نگاهت

آری آن شب لبخند را دوست دارم آن شبی را که برایم دست تکان دادی و همرقص رویا های نیلیم گشتی. پس با دستانت شعر کاشتم بر هر لحظه هر دیدار هر تبسم هر اشک.

شعرهایی از جنس نوازش از جنس پر قوهای سپید پس دست در دست تو و پا به پای تو تا خواب گل سرخ خواهم آمد.

[ بدون نام ] 16 خرداد 1388 ساعت 12:03 ق.ظ

تو حق نداشتی به من توهین وتهمت بزنی و فحش بدی
از خدا بترس
حالم بشدت خراب و داغونه دارم دارم میرم بیمارستان

ساناز 18 خرداد 1388 ساعت 02:38 ب.ظ

آغوش تو به غیر من به روی هیچکسی وا نکن
منو از این دلخوشی ها، آرامشم جدا نکن
من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم
واسه بودن کنارت ،تو بگو به هر کجا پرمیکشم
منو تو آغوشت بگیر ،آغوش تو مقدسه
بوسیدنت برای من ،تولد یک نفسه
چشمهای مهربونت منوبه آتیش میکشه
نوازش دست های تو عادت ترکم نمیشه
فقط تو آغوش خودم ،دغدغه هاتو جا بزار
به پای عشق من بمون هیچکس جای من نیار
مهر لبات روتن روی لب کسی نزن
فقط به من بوسه بزن
به روح و جسم وتن من....................

منا 18 خرداد 1388 ساعت 02:40 ب.ظ

کی انشاالله میری قبرستان؟

م 23 خرداد 1388 ساعت 06:08 ب.ظ

هرگز ازآنچه علم نداری پیروی نکن چشمها دلها وگوش ها همه مسئولند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد