دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

برای خودم

امروز یه آرامش خاصی داشتم خودمم نمی دونم الانه نیمه شب گذشته و بیدارم و تو فکر مهم نیت چه فکری  امشب را به اندازه این چند و اندی سال زندگیم فکر کردم  دارم موزیک مورد علاقه ام را که یه روزی با بغض و حسرت گوش مدادم گوش میدم .  سیگار را ترک کرده بودم اما امشب بازم سیگار کشیدم . همه جا آرومه کولر ها خاموشه و کسی نیست تو خیابون ها  یاد تنهایی هامموفتم اد روز های ازدست رفته . چه عمری داره میره ازش سعی میکنم بهترن اتفاده را کنم اما کمبود سایه کس را احساس م کنم .  آرامش عجیبی همه جا را فراگرفته . عجیب نواخته که به یاد مرداب انزلی یا جاده پر پیچ و خم ایذه یا ساحل رامسر یا هرکجایی که غکرم راحت بود میوفتم . امشبازاون شباس که دیونونه شده  . گاهی باهمهشلوغیدورمولیتنهامشاید نمیگمولی این تنهایی برام شیرین تر از جمع دوستانه است .مدت هاست یه قناری کوچیک تو این تنهایی هست . قناری هم میره یا شاید هم صاحب قفس


دلممبخواهد یهدوری عجبی را حس کنم اما نمیدونم یاد اونروزهایسختبخیر :دشت ارژن رامهرمز‌‌ باغ رضوان محله سرسبز بی یک دریا پشته جواهر ده  جنگل صف رود باغ شازده و حافظیه


به خودم که نگاه میکنم  می بینم که با تنهایی عجین شده ام و تنهایی هام را دوست دارم و این تنهایی ها با کسی قیمت نمی کنم تا آخر مسیر استباه را درست میکنم و  یه روز هم میرم اون روز دورنیست ولی نزدیک نیست کارای نیمه تمام هم نوبتشونمیرسه . گریه ی علی نادری یا اون خاک سرد همیه توزهنمه خاطرات بچگی . . .


الانه برام مهم نیست چندمهخرداد اما  روزهای سرد پاییز را دوست دارم قدمزدن روی برگ های چنار زد یا ری زمی های پر برفسفید . الانه مثل یه معتاد که منگه مخلم داره ریگوله کار میکنه احساس خوبی دارم  یا جسدو مسد دختر ها و بیمه سامان هم میوفتم ....


از همیشه مقاوم ترم و هر چی را که بخوام به دست میارم .

نظرات 2 + ارسال نظر
سروش از کیوی سیتی 24 خرداد 1388 ساعت 03:54 ق.ظ http://kivicity.ir

سلام میگم به پارکانت عزیز
منم بی خوابی زده بود به کلم گفتم یه مطلبی بزارم تو وبلاگم!
دیدم اسم وبلاگت توی به روز شده هاست گفتم ببینم این دیوونه کیه سه نصفه شب بیداره؟(منظورم از دیونه فحش دادن نیست بلکه توصیف یه فرد خارق العاده هست)

مطالبتو که خوندم فهمیدم خیلی افسرده هستی!
تو هم مثله من از پاییز خوشت میاد! آخه پاییز بهار دل عارفاست! البته منظورم از عارف ها اونایی که زیاد خلوت می کنن و بیشتر اوقات تو فکر هستن!

تا اونجایی که من متوجه شدم عاشق کامل نیستی یعنی این مطالب متعلق به عاشق واقعی نیست. پس افسردگی تو باید از چی باشه؟؟؟ من هم نمی دونم!!!!!!!!!!!!!!!

شاید من از سن و سال ازت خیلی کوچیکتر باشم اما واسه خودم یه پا افسردم! افسردگی من از اول راهنمایی شروع شده (12 سالگی) و الان که 19 سال دارم باز هم افسردم و سردرگم حالا بهتره خودت قضاوت کنی که کی وضعش بدتره؟

به نماز صبح چند دقیقه مونده من دیگه میرم نمازمو بخونم شب بخیر پارکانت. یا بهتره بگم صبح بخیر


ساناز 27 خرداد 1388 ساعت 12:59 ب.ظ

اینا چیه نوشتی
تو که از من خوشتری .........
اما بچه ها بدونید از خوشی زیاد که از افسردگی و تنهایی نوشته والا اصلن تنها نیست وهر روز خوشه.......
قناری کوچولو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد