دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

نسیم تو

تنش عصبی ظهرم را خودم میونم چیه و دلیلش را می فهمم اما حوصله نداری می فهمم صبر می کنم تا تو بگی تا تو منو صدا کنی اگه صدا کنی ! فقط به دوست داشتنت فکر میکنم همین برام خیلی مهمه میدونی چرا ؟ چرا که قناری برام نفسه ، برام امیده ، برام یه رویاست ، برام زندگیه ، برام آرزوست ، از همه مهم تر آرامش از دست رفتمه ، ازهمه مهم تر عزیز لحظه به لحظه ست ، از دیدین چشمات می دونی که ، من از طرز نگاه تو امید مبهمی دارم و نگاهت نگیر از من که با آن عالمی دارم ، یاد باشه قدر این چشم های زیبا را فقط من میدونم اون عطر وجودت را من فقط از عمق وجودم حس میکنم اینها را امدم اینجا نوشتم که بدونی که برام عزیزی و یه بار دیگه بگم دوست دارم  

  

کاش می شد راز چشمان تو را یا نگاهت را میان آسمان روی گلبرگ گل سرخی نوشت تا همیشه قاب کرد راز چشمان تو را  

 

تقدیم به تو ساناز مهربون

نظرات 3 + ارسال نظر
ساناز 12 مرداد 1388 ساعت 12:34 ب.ظ

عشق من چیزی بگو
نزار که زود تمام شه
کمی نوازشم بکن .........
عشق منو ازم نگیر
محمد گلم
همه ناله های من از دوریه
همه رگهام از حرارت تو خون میگیره.........
عشق من

ساناز 12 مرداد 1388 ساعت 01:42 ب.ظ

تو چشمای من هزار تا راز مونده
کلی حرف نگفته مونده....
تو دلم یه عالمه دلتنگی ....
تو ذهنم یه آسمون خاطره با تو و یاد تو......
تو گلوم یه بغض شکسته ......
تو دستام نوازش دستای گرمت و و و و و .......
و زمزمه این ترانه
دارم به چشمات باج میدم تا تو بگی .......

محمد 13 مرداد 1388 ساعت 09:30 ق.ظ

بیا و راحتم بکن از این فقس و ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد