دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

روز وداع

روز های شیرین تو خرداد ماه ۸۶ شروع شد ، تو روزهای پاییز با شکفتنت زیبا تر شد و پر غرور تر یه روزی تو تابستان 87  همه چی را خراب کردم تا آشیانه تو دلم دیگه بزرگتر نشه ، رفتم سفر دقیقا همین موقع سال گذشته با رفتنم دلی که آشیون زده بودی توش آتیش گرفت ، انقدر که سوخت و خاکستر شد . وقتی برگشتم تو دیگه برنگشتی ، هی گفتم من پشیمونم من تنهام من را بپذیر ، تا بالاخره یه روزی پذیرفتی ، یادم نمی ره گفتی من به پایان این دوست داشتن نمی اندیشم ،  از اون پذیرفتن منتظر یه رفتن دیگه بودم  بعد برگشتنت از سفر منتظر روزهای شیرین تر و قسنگ تر بودم تو زندگی و  عشقمون ، اما امسال  تو  همون روز همه چی را قیچی کردی ، ....... حالا من تنهام ، من دارم تنها میرم دارم با خاطراتم میرم دارم با یه دنیا حرف دوست داشتن میرم ، دارم با فرصت های دوست داشتنت میرم ، .....
نظرات 1 + ارسال نظر
ساناز 26 مرداد 1388 ساعت 08:13 ق.ظ

سپری شد شب جدایی
به امیدی که ...........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد