برای تو مینویسم تو تنهایی تو این غریبی اما تو انگار نیسیتی بخونی یا نمیایی بخونی ....
دلم گرفته مدت هاست کسی نیست باهاش صحبت بکنم سرم تو بغلش بزارم ، دلواپسی ها مو تو سینه گرمش جا بزارم . مدت هاست از اون بوسه سرد زیر بارون گذشته ، یاد خاطرات ، یاد روزهای خوب ، یاد تو لحظه لحظه تو ذهنم رد میشه ، الانه خیلی وقته تنهام خیلی وقته از سفر بی تو برگشتم ، اما تو نیستی اما تو به خاطرات تقصیرات گذشته ام تنهام گذاشتی ...
سلام
من هستم و همیشه هستم و همیشگی هستم در دل وذهن تو و چشم تو ..........
نمیدونم چرا بعضی ها اون چیزایی رو که واسه من مینویسی خودوشون قاطی میکنن............
چه روزای قشنگی عشق و نفس کشیدیم
روی گلای قالی با خنده دست کشیدیم........
تو گرگ و میش تقدیر گلایه رو ندیدیم .........