دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

داره بد جوری غریبی میکنه

کنم هر شب دعایی کز دلم بیرون رود مهرش ولی اهسته تر گویم الهی بی اثر باشد  ، عجب شبیه همهجا را مه گرفته ، شب خبر از دلم نداره ، دلم گرفته ، این روز ها هم میگزره ما به این امید زنده ایم . چقدر دعوا کردیم یادم نمیره و ....

نظرات 2 + ارسال نظر
ناناز 13 دی 1388 ساعت 06:08 ب.ظ http://onlynanaz.com

پیش تو یه جور دیگم. همیشه اینجوریه. وقتی با توام، وقتی حست می کنم، وقتی با محبتت منو سیراب می کنی، من یه چیز دیگه میشم. اونی می شم که فکر می کنم ارزش دوست داشتن تو رو داشته باشه ... با تو آرومم. یه آرامشی پیدا می کنم که هیچ جای دیگه سراغی نمی شه ازش گرفت. شور و شوق عجیبی پیدا می کنم. این احساس رو پیدا می کنم که همه کار ازم بر میاد و قادر به هر کاری هستم (باور کن دوپینگ که می گن همینه!!!) ... شنیده بودم وقتی کسی عزیزش رو می بینه بهش می گن «چشمات روشن»، ولی باور کن تا تو رو نداشتم، یا بهتره بگم تا تو برام «تو» نشده بودی معناش رو نمی دونستم ... آره نمی دونستم چه جوریه که با دیدن کسی چشای آدم روشن میشه، ولی الان می دونم، چون تو رو دارم و هر وقت که می بینمت این احساس میاد به سراغم ... این حس کهنه شدنی نیست. این حسیه که هر چه می گذره قویتر و باارزش تر میشه. چون این تو هستی که همه کسم و همه چیزم شدی، و تو رو با تمام خوبیهات همیشه در کنارم حس می کنم ... چی دارم بگم بیشتر از این. خودت همه ی حرفای دلم رو می دونی و می خونی. تموم حرفایی رو که گفتنی و نوشتنی نیستن ...

... توی این شب عزیز بیشتر از هر وقت دیگه سلامتیت رو از خدا می خوام، و اینکه همیشه شاد و موفق باشی ... و تمام دعاهایی رو که فقط تو مثل تمام چیزای دیگه می دونی ... محرم همه ی لحظات من، دوستت دارم با تمام وجودم ...

همیشه همراهت

اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
سرشارم از خیال ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقتِ یک ماجرا کم است
تا این غزل شبیه غزل های من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
گاهی تو را کنار خود احساس میکنم
اما چقدر دلخوشی خواب ها کم است
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیــــا هنوز آمدنت را بـــهـا کم است ؟


مهسا 13 دی 1388 ساعت 06:13 ب.ظ http://onlymahsa.blogfa.com

تو رو با تمام خوبیهات همیشه در کنارم حس می کنم ...
زیستن را تفسیر کن
تو که دستهایت
برترین کلام را که دوست داشتن است
تعلیم می دهد
و صدای قلبت
رگهای مرا بیدار می کند
اندوه را تعریف کن
ای سپیده محصور
که در پیکرت روح حساس ابریشم ها جاریست
و هیچ کس جز من
رنگ چشمانت را نشناخته
و عشق را تفسیر کن
در پریشان سکوتت
زمانی که خیابان
رنگ چشمان تورا می گیرد
و درختان نامت را
نجوا می کنند
و من خاطرات ناچیز بودن را
در لبخندی
به کوچه تاریکی می بخشم
و به دری می کوبم
که تو می گشایی
تنها عبور
ستاره ای که شب را می شکند
از آسمان ها
می گذرم
دستهایت را می گیرم
و به خورشید می رسم

***
زد به سمت شعر غزل شد تمام راه

بارید درد عشق به دستان خیس ماه

دلتنگ روزهای خودش بود بی صدا

فریاد می کشید در این حسرت سیاه

ای مهربان فروغ زمانم حقیقتن

“تنها صدا ، صدای تو می ماند و هنوز” !

لبخند پشت درد ِ نگاهت شکسته است

زخمی ترین کبوتر دریا بهار شاه

پرواز کن دوباره شروعی همیشه باش

وقتی هنوز پنجره ای رو به سمت ماه….

*
قلم را دوست دارم و دل را. قلمی که ازتو بنویسد و دلی را که برای تو
بتپد.
آسمان را دوست دارم.آسمانی که تلالو ستاره هایش برق چشمان تو باشد و(باران را از آن لحظه که چکه چکه بر چتر تو چکید).
داشتن تو و عشق بی مثالت شبیه پرواز پرنده کوچکی است که در فراسوی اوهام،با بالهایی از جنس خیال، بیهوده بال میزند.
اما تو خیال نیستی.
تو آمده ای و همدل شده ای با چکامه های سبز من و روی پنجره ی غبار گرفته دلم،عشق را ثبت کرده ای و من،به حرمت و قداست این عشق،
سوگند خورده ام که تا همیشه با تو بمانم و پشت پرچین دست های امن تو،
تنهایی را به دار آویزم. دوستت دارم.

بمان همیشه بمان در کنار من که مرا
بجز خدا و تو پشت و پناه دیگر نیست
تو را که خوب وصدیقی نمی دهم ازدست
در این جهان که صداقت جواهری بدلیست


****
قلبم امشب
از دردِ غمی
به خودش می پیچد
من به دنبال کلامی درذهن
که بگویم
چیست این غم
و نمی یابم کلامی
بارها پرسیدم از خود
شعر گفتن ها را چه سود
نه کسی می خواند
نه کسی می شنود
و اگر هم که شنید
تو بدان
عمق کلامت را
نمی فهمد…

*
تو اعجاز غزل های بهاری
برایم یک طنین ماندگاری
رها از بغض و تردید گذشته
تب تند صدای انتظاری

دوست دارم همسر
دوست دارم تنها ترین عشق
دوست دارم عزیزم

یادش بخیر...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد