دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

روزگار

می ترسم حسی که عاشقی توه ساده عوض بشه به دست روزگار  ، خیلی دوست دارم خیلی پشیمونم ، اگه قلبو به نسپرده بودم همون روزای اول مثل الان مرده بودم ،  صابری اینجاست امده از دلتنگی درمون بیاره اما در دل آتشی است که خاموشی ندارد .

نظرات 1 + ارسال نظر
یاس رازقی 2 تیر 1389 ساعت 12:17 ب.ظ

در رگ رگ من تو مثل خونی ای عشق

آمیزه ای از درد و جنونی ای عشق

باید که به شانه های تو تکیه کنم

تو کوه بلند بیستونی ای عشق

به قربون پـــر و با لت بگردم

پریشان تر ز احوا لت بگردم

بگو با من پرســــتوی مها جـر

کجـا باید به دنبــــا لت بگردم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد