در نهایت تنهایی می نویسم شاید بخواند روزی بر صفحه وب روزگار ، مانند آخرین پیام مانند آخرین دیدار ، قسمت نبود روز ها نباید تا اینجا کشیده می شد ، ولی پشت دلم را خالی کردی ...
پ ن : سکوریت ، سیستم ، سیتروئن ، سمپیترزبوک و ...
saslam man sormeh hastam man modire dakhelie yek hotel to shomalam inja hava khoobe ye sare be ma bezan ba man tamas begirid 09119019750
لبــریـــزِ درد ؛ در رگ شعــرم شــناورم صف می کشند حــــــــادثـه ها در برابرم این روزها کـه بغض زمین شعله می کشد باید به زخــــــــــم های خود ایمان بیاورم در خلوت غــــــــــریب دلم لانـه کرده اند گنجشک های زخـمی ِ بی بـال و بی پـرم با این همـه زمینه , بگو، ای زمین که منباید کجــــــای خــاک تو سـر در بیاورم ؟بغـض مــرا مجـــــــــال شکفتن نمی دهندشاید به جـــرم اینکه زمانـی ست شاعــرمتنها گنـــــــــــاه شاعـریَم یک غزل ، سپیدبا یـک ردیــف تــازه ی داغ کبــــــوتـــرم
به تــــــــوان هم این چه دردیست که هرلحظه زهم کم بشویم پس بیـا تا من وتـو ضـــربِ درِ هـــم بشویم کوله باری که تـو در چشــــم غریبــت داریمشکلی نیــست اگـــر همســـفر غــــــم بشویممی شود با تو وبا عشـق،در این فصل سفــــربا همــــه فاصـــــله ها ،زود فـــــراهم بشویمبه تــــوان تو، اگر من نـــرسم، ممکن نیستحـــل هــــرمسالـه ی مشــکل ودرهـــم بشویممی توان با غــــزل ماه در اندیشـــــه ی شبچلچــــــراغ شـــب تنهــــایی عالــــــم بشویمقدرت جاذبـــــه از ذهــن زمین خواهد رفتدورتــــــر از هـــم اگر قـــــدر مســلم بشویم
زمانـــی بیشــــــــتر می شود این روزها با مـن بمـــــانی بیشتر.؟ همنفس باشــم به احساسـت زمــــــانی بیشتر سهم پـروازم اگر می شد به قــــدر عشــق تو می کشــــید م پـر به اوج آسمـــــــــانی بیشتر سبز خواهم شد، تــناور می شوم در باغ، اگر در کنـار لحظـــــــه های مــن بــمــانی بیشتردر غزل ها با ردیف چشــــــم تو،از سوختنشعله شعله می کشــــــیــدم با زبـــــانی بیشتربار ها بـــهر تومـــیمــــُردم به شـــوق بودنت قسمت من بود اگر ازعــشــق، جـــــانی بیشتر رفیق نیمه راه نبودم
مرا با اشـک وبا آهــــی عوض کن به برگ تشنه ای گاهــی عوض کن ببر در جمعــــــه بـازار دوچشمـــت مرا با هر چه می خواهی عوض کن .................... زداغت مثل باران هـی ببارم تمام عمر،پــی در پـی ببارم منم بغض زمسـتانی ترین ابر اگــر حـالا نبـارم کــــی ببارم
برلب خندان تو شیر و شکر آورده امبادل خندان خود من خوش خبرآورده امزلف پریشان تورا با چه تشبیهش کنم؟مرتورا تشبیه آن شانه بسر آورده ام
تمشکهای رسیده دربوسه های افتاب تمشک ها نشسته اند به اب ودهان من تمشک ها رسیده اند وپرندگان هنوزنه تمشک های سیاه مزه هایشان چه روشنند.
دلم گرفته بگو چطوری بازش کنم ؟دارم از بی تو بودن می میرم !!!از این همه نداشتن ها ... نبودن ها ... نخواستن ها دلم گرفته بگو چیکارش کنم که فریاد نکنه بگو چطوری آرومش کنم بگوچطوری بازش کنم که دلتنگت نباشه که آروم بگیره دارم می میرم از این همه نداشتنت........
دوباره نقطه سر خط زندگیم از نو من و ثانیه ها و لحظه هام از تو نمی دونم اسم این حال و هوامو چی باید بذارم داشتم تنهایی هامو فراموش می کردم اما باز حس می کنم تنها تر از تو منم شاید می خوای منم مثل خودت مزه این همه تنهایی رو بچشم شاید داری تنبیهم می کنی آخه واسه چی ؟نه سیبی دزدیدم و نه نافرمانی کردم از اون همه فرمان می خوای عاشق نباشم ؟می خوای اشکامو باز هم پنهان کنم ؟من به اون دستای گرم و اون همه احساس نیاز دارم چه می کنی با من و این دل آشفته من ؟خسته شدم خسته از این همه نبودن ها از این همه نداشتن ها می ترسم روزها بگذره و من حتی مرگ روحم رو هم به چشم ببینم فقط تو می تونی کمک کنی تنهام نذار مثل همیشه از اون اوج بودنت نگاهم کن صدام کن دستامو بگیر من خیلی تنهام ..........بی تو اینجا خیلی غریبم!!!
saslam man sormeh hastam man modire dakhelie yek hotel to shomalam inja hava khoobe ye sare be ma bezan ba man tamas begirid 09119019750
لبــریـــزِ درد ؛ در رگ شعــرم شــناورم
صف می کشند حــــــــادثـه ها در برابرم
این روزها کـه بغض زمین شعله می کشد
باید به زخــــــــــم های خود ایمان بیاورم
در خلوت غــــــــــریب دلم لانـه کرده اند
گنجشک های زخـمی ِ بی بـال و بی پـرم
با این همـه زمینه , بگو، ای زمین که من
باید کجــــــای خــاک تو سـر در بیاورم ؟
بغـض مــرا مجـــــــــال شکفتن نمی دهند
شاید به جـــرم اینکه زمانـی ست شاعــرم
تنها گنـــــــــــاه شاعـریَم یک غزل ، سپید
با یـک ردیــف تــازه ی داغ کبــــــوتـــرم
به تــــــــوان هم
این چه دردیست که هرلحظه زهم کم بشویم
پس بیـا تا من وتـو ضـــربِ درِ هـــم بشویم
کوله باری که تـو در چشــــم غریبــت داری
مشکلی نیــست اگـــر همســـفر غــــــم بشویم
می شود با تو وبا عشـق،در این فصل سفــــر
با همــــه فاصـــــله ها ،زود فـــــراهم بشویم
به تــــوان تو، اگر من نـــرسم، ممکن نیست
حـــل هــــرمسالـه ی مشــکل ودرهـــم بشویم
می توان با غــــزل ماه در اندیشـــــه ی شب
چلچــــــراغ شـــب تنهــــایی عالــــــم بشویم
قدرت جاذبـــــه از ذهــن زمین خواهد رفت
دورتــــــر از هـــم اگر قـــــدر مســلم بشویم
زمانـــی بیشــــــــتر
می شود این روزها با مـن بمـــــانی بیشتر.؟
همنفس باشــم به احساسـت زمــــــانی بیشتر
سهم پـروازم اگر می شد به قــــدر عشــق تو
می کشــــید م پـر به اوج آسمـــــــــانی بیشتر
سبز خواهم شد، تــناور می شوم در باغ، اگر
در کنـار لحظـــــــه های مــن بــمــانی بیشتر
در غزل ها با ردیف چشــــــم تو،از سوختن
شعله شعله می کشــــــیــدم با زبـــــانی بیشتر
بار ها بـــهر تومـــیمــــُردم به شـــوق بودنت
قسمت من بود اگر ازعــشــق، جـــــانی بیشتر
رفیق نیمه راه نبودم
مرا با اشـک وبا آهــــی عوض کن
به برگ تشنه ای گاهــی عوض کن
ببر در جمعــــــه بـازار دوچشمـــت
مرا با هر چه می خواهی عوض کن
....................
زداغت مثل باران هـی ببارم
تمام عمر،پــی در پـی ببارم
منم بغض زمسـتانی ترین ابر
اگــر حـالا نبـارم کــــی ببارم
برلب خندان تو شیر و شکر آورده ام
بادل خندان خود من خوش خبرآورده ام
زلف پریشان تورا با چه تشبیهش کنم؟
مرتورا تشبیه آن شانه بسر آورده ام
تمشکهای رسیده دربوسه های افتاب تمشک ها نشسته اند به اب ودهان من تمشک ها رسیده اند وپرندگان هنوزنه تمشک های سیاه مزه هایشان چه روشنند.
دلم گرفته بگو چطوری بازش کنم ؟
دارم از بی تو بودن می میرم !!!
از این همه نداشتن ها ... نبودن ها ... نخواستن ها
دلم گرفته
بگو چیکارش کنم که فریاد نکنه
بگو چطوری آرومش کنم
بگوچطوری بازش کنم که دلتنگت نباشه
که آروم بگیره
دارم می میرم از این همه نداشتنت........
دوباره نقطه سر خط
زندگیم از نو
من و ثانیه ها و لحظه هام از تو
نمی دونم اسم این حال و هوامو چی باید بذارم
داشتم تنهایی هامو فراموش می کردم اما باز حس می کنم تنها تر از تو منم
شاید می خوای منم مثل خودت مزه این همه تنهایی رو بچشم
شاید داری تنبیهم می کنی
آخه واسه چی ؟
نه سیبی دزدیدم و نه نافرمانی کردم از اون همه فرمان
می خوای عاشق نباشم ؟
می خوای اشکامو باز هم پنهان کنم ؟
من به اون دستای گرم و اون همه احساس نیاز دارم
چه می کنی با من و این دل آشفته من ؟
خسته شدم خسته
از این همه نبودن ها
از این همه نداشتن ها
می ترسم روزها بگذره و من حتی مرگ روحم رو هم به چشم ببینم
فقط تو می تونی کمک کنی
تنهام نذار
مثل همیشه
از اون اوج بودنت نگاهم کن
صدام کن
دستامو بگیر
من خیلی تنهام ..........
بی تو
اینجا
خیلی غریبم!!!