دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

نمی دونم

از من نپرس درد دلم شکسته سنگ صبور ، چه آرزو هایی که نمرد چه سینه هایی که نسوخت .


پ ن : ظهر تنها ، سعید  دل داری میده ، هم خونه بی خونه موزیک ، باز از اون روزاست که کسی حرفتو نمی فهمه حتی کودک همسایه... ، دلم گرفته اما فایده نداره

نظرات 6 + ارسال نظر
Mr.Erfan 6 آبان 1389 ساعت 02:54 ب.ظ http://worldfun.blogsky.com

سلام خسته نباشید.
اگه مایل به تبادل لینک هستید بعد اینکه منو لینک کردید خبر بدید تا لینک شوید.
با تشکر
Mr.Erfan

Mr.Erfan 6 آبان 1389 ساعت 05:01 ب.ظ http://worldfun.blogsky.com

ممنون که بهم سر زدی
چرا داداش؟
برای چی خنده ...؟
مشکلی پیش اومده؟

مهم نیس 6 آبان 1389 ساعت 10:09 ب.ظ

حقته

بانو 11 آبان 1389 ساعت 11:59 ب.ظ http://ashianeheshgh.blogfa.com

تو را از بین صدها گل جدا کردم

تو را از بین صدها گل جدا کردم تو سینه جشن عشقت رو به پا کردم
برای نقطه ی پایان تنهایی تو تنها اسمی بودی که صدا کردم
عشق من عشق من عشق من عشق من
بگو از پاکی چشمه منو لبریز خواستن کن با دستات حلقه ای از گل بساز و گردن من کن
اگه از مرگ باورها از آدمها دلم سرده
نوازش کن تو دستام رو


که خیلی وقته یخ کرده
که خیلی وقته یخ کرده
عشق من عشق منعشق من عشق من
دیگه دلواپس بودن واسم بسه
دیگه بیهوده پیمودن واسم بسه
زیادیم کرده پژمردن
زیادیم کرده غم خوردن
توی بیداد تنهایی
درعین زندگی مردن
عشق من عشق من
عشق من عشق من
بگو از پاکی چشمه منو لبریز خواستن کن
با دستات حلقه ای از گل بساز و گردن من کن
اگه از مرگ باورها از آدمها دلم سرده
نوازش کن تو دستام رو که خیلی وقته یخ کرده
که خیلی وقته یخ کرده
عشق من عشق من
عشق من عشق من
دیگه دلواپس بودن واسم بسه
دیگه بیهوده پیمودن واسم بسه
زیادیم کرده پژمردن
زیادیم کرده غم خوردن
توی بیداد تنهایی
درعین زندگی مردن
عشق من عشق من
عشق من عشق من
mylove.beylove
آهنگ زیبای عشق من با صدای مرحوم فرزین
eshgh -emanb-byfarzin
حرف دل منه .تقدیمی به تو گرانمایه

m 14 آبان 1389 ساعت 02:05 ب.ظ

تلخ است قهوه لبانت بی شکر ریز لبان من نوشیدی بی هیچ مکثی دانه های داغ اما و اگرا برای جا گذاشتن من پشت سرت در یک فنجان روزگار سرد. و رفتی مغرور عاصی بی من شاید ان سوی تردیدها من ماندم ویک بغض ته گرفته درحنجره ای به وسعت فریاد ..رگباراین همه تو تا طلوع بی نظیر این همه من وچند قطره زندگی سهم ما اقا لطفا کمی شکر

[ بدون نام ] 28 آبان 1389 ساعت 06:07 ب.ظ

درخواب های هر شبه ام درد میکشم ازغصه های جمع شده زیر بالشم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد