دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

صبح تکرارای

یه صبح تکراری دیگه .......

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 6 آذر 1390 ساعت 03:25 ب.ظ

پشت این پنجره این پرده تو باید باشی
پرده بردار، نباید که مردد باشی
راه، لب، چشم، فقط کار تو بستن شده است
فکر واکردن یک گوشه نباید باشی؟
صبح در کوچه ی ما منتظر خنده ی توست
وقت آن است که خورشید مجدد باشی
باید آن مرد نه زن-هرچه- فقط در باران
باید آن حادثه ی خوب که آمد باشی
پشت باران شبانه که تو را کم دارم
نکند خواب عزیزی که نیامد باشی
مثل یک بوسه شبیه نفس تازه ی صبح
خوبی و خوب تر آن است که ممتد باشی



********************************************


از این پاییز هفت رنگ
تا قلب یک رنگ تو راهی نیست.
تو، تنها یک نیم قدم بردار
من، همه ی فاصله ها را تا تو دویده ام* ...
دوست داشتنی تر از همیشه شده ای
این را حرارت ملایم چشم هایت می گویند
و برف های آب شده ی
قله های دور چشم هایم
3. ترجمه
سکوت را دوست دارم و تاریکی را دوست تر
دوست دارم در تاریکی بنشینم و دوستت دارم را
در سکوت چشمانت
ترجمه کنم


م 7 آذر 1390 ساعت 12:13 ب.ظ

آرامشم
میدونی ؟!
هربار که میای تو بغلم
بعد سرت رو میزاری روی سینه ام
بعد الکی و از روی شیطونی
با چشمای بسته
که مثلاً خوابی
هی خودت رو تو بغلم جا به جا می کنی
بعد که یه نفس عمیق می کشی و بلافاصله لبخند میزنی
از رضایت و آرامشی که داری
بعد مثل لبای ماهی کوچولو ،
یواشکی بدنم رو یه بوس کوچولو میکنی
بعد پاهاتو گم میکنی لای پاهام
بعد دستاتو جمع میکنی تو بغل خودت و
مثل نی نی کوچولوها که آرومترین جای دنیا بغل مادرشونه
خودتو تو بغلم جمع میکنی
بعد منم هی خندم میگیره از این شیطونیات
بعد موهات میریزه روی صورتم و
منم میگیرمشون به دهانم
بعد خودت رو می چسبونی به من و
از بس بازی بازی کردی خسته شدی
چشمات آروم بسته شدن و خوابت برد
اما من ،
هنوز دارم نگاهت میکنم
هوا روشن میشه
اما من ،
هنوز دارم نگاهت می کنم
دوستت دارم
...

م 7 آذر 1390 ساعت 12:14 ب.ظ

مهربانم
با تو عهدی میبندم نا گسستنی
فراموش نشدنی
و ماندگار
قلبم را به تو هدیه میدهم
به تو که سر تا پای وجودت را ذرّه ذرّه دوست میدارم
به تو که روحت را
سرشتت را
عصاره ی وجودت را میپرستم
و به آن عمیقاً عـشق میـورزم
ای عزیز ِ ستودنی
مهربان ِ ماندنی
نازنین ِ خواستنی
بدان و آگاه باش که من
تو را
هیچگاه
هیچ کجا
هیچ لحظه ای
تنها نخواهم گذاشت
و لحظه ای از تو غافل نخواهم شد
مطمئن باش
تمام احساسات زیبای من عاقلانه و عاشقانه تقدیم تو مهربان باد ...

[ بدون نام ] 8 آذر 1390 ساعت 11:15 ق.ظ

تولد مبارک

ma 8 آذر 1390 ساعت 04:54 ب.ظ

به نام معبودم
تقدیم به باعث و بانیه همه ی دیوونگی هام
به تو
اقای همیشگی ترانه هام
به میهمانی تو آمدم در خلوت ترین شب دنیا ،
آنگاه که برایم آمیزه ای از مهر و محبت بودی
آمدم تا با تو بمانم ، تا آخر دنیا

هدیه من برات یه دنیا عشقه...
عشق به تمام خوبی ها...
عشق به زیباییها...
عشق به خودت...
مرا بپذیر
هزارتا سلام سبز ابانی به تو که دلت سبزه و تولد م رو تبریک گفتی


سربلند باشید و پیروز -

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد