دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

گ

خوابیدنی که توش بوس بغل شب بخیر عزیزم نباشه کپه مرگه پس به قول هیراد امشبم کپه مرگو میزاریم / پارسال این موقع ولن تاین دلم شاد بوود با یکی داشتیم کنتاکی می خودردیم ، امشبم بیاد اون شب برفی تو اتوبان های تهران که گم شدم .....

نظرات 4 + ارسال نظر
ندا 26 بهمن 1390 ساعت 12:07 ق.ظ http://lore.blogsky.com

ای اقا درست میشه :(

ماام امسال تنها بودیم ولی ناراحتم نبودم . بالاخره اونی که ماله منه از راه میرسه

ندا 1 اسفند 1390 ساعت 04:21 ب.ظ http://lore.blogsky.com

چرا آپ نمیکنی ؟

ندا 7 اسفند 1390 ساعت 01:18 ب.ظ http://lore.blogsky.com

:-؟؟

[ بدون نام ] 14 اسفند 1390 ساعت 02:15 ب.ظ

نمی دانم ما زیادی سنتی بودیم یا این جوانان دهه هفتاد و هشتاد زیادی مدرنند...هر چه هست من که سر از کار و بارشان در نمی آورم اما ترجیح میدهم عشق همان نگاههای دزدکی و دست نیافتنی بودن معشوق باشد تا اینجور پیش پا افتاده شدن و بی معنی شدن همه چیز....



پی نوشت:

آمده بودم جمله ای درباره ولنتاین و عشق واین خرسهای خوشگل قرمز بگویم سر درد و دلم باز شد ...شما چی فکر میکنید؟ عاشق شدید تاحالا؟ از کدوم نوع؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد