دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

خوشحالی

بعضی ها اونقدر تو یه صبح خوشحالند که 7 صبح هم میشه برق عشق را تو چشماشون با کفش های صورتیشون دید . اونها خودشونو را نمی بینن .


ر ن  : آز ، پراید ، 7 صبح ، داریوش ...

نظرات 12 + ارسال نظر
ندا 14 اسفند 1390 ساعت 08:53 ق.ظ http://lore.blogsky.com

من کلا خوشحالم اما برق عشق تو چشمام نیست

[ بدون نام ] 14 اسفند 1390 ساعت 02:09 ب.ظ

:
فعلا از آسون ها شروع می کنم:

خرید آب پرتقال گیر. ( البته قبلش تحقیق که چی آب پرتغال گیری بهتره)
جالب ه اسمش آب پرتقال گیر ه : آخه مگه باهاش نمی شه آب لیمو شیرین گرفت!!

[ بدون نام ] 14 اسفند 1390 ساعت 02:12 ب.ظ

چه عرض کنم. اگه زیاد ... نباشه به فیلم حس میده

بعضی نوشته هات مثل دغدغه های من بود یه قسمت هایی هم راستش تعجب کردم... تعجب از پسری که حدس میزنم امروزی باشه ... پسری که با خدا اینقدر قشنگ دردودل کرده و از آخرم نتیجه ای که میخواستو نگرفت.

خدا همه رو به راه راست هدایت کنه.

[ بدون نام ] 14 اسفند 1390 ساعت 02:19 ب.ظ

تو ریگ ته جویی و من آب روانم

دردا که دمی با تو نشستن نتوانم !

چشمم نگران است و دلم منتظر تو

مگذار که در حسرت دیدار بمانم

تا پاک نسوزم ، نکشد از سر من دست

سوزی که زهجران تو افتاده به جانم

چون ذکر ، که بی فکر به لب می رسد از دل

دیری ست که نام تو شده ورد زبانم

پرگویی من گر سبب دردسر توست

برخیز و به یک بوسه فروبند دهانم !

ای کاخ نشین ! خاک نشین گر که نخواهی

بردار و به هرجای که خواهی بنشانم

در سینه من چون نفسی ، در تن من جان

در دیده تو ، من زعزیزی به چه مانم ؟

نه باعث آزار شود ، نه شکرابی

صد بوسه اگر زان لب شیرین بستانم !

تو کعبه مقصودی و من رهرو خسته

دورم ز تو چندان که رسیدن نتوانم

با عقل مدارا نکند عشق ، همان به

کز معرکه خود را به کناری بکشانم

گوید سخن از پیری من آینه بسیار

اما نکند باور ازو عقل جوانم !

پژمرده شود باغچه خاطره من

یک روز اگر قطره اشکی نفشانم


****************

برد از یادخود این ره ، صدای کفش پایم را

که اینک می شمارد تق تق خشک عصایم را



.



می پرم ، لیک نه در عرصه پرواز شما

بر نتابد مگسی قدرت شهباز شما

یار قدیم 14 اسفند 1390 ساعت 02:21 ب.ظ

چونان گنجشکی سرمازده روی شاخسار بی برگ درخت روبه روی پنجره، چشم دوخته ام به قناری خوش لهجه ای که در قفسی زیبا در اطاق گرم و زیبای روبه رویم نشسته است..

دل بسته ام به آوازی که دلم را گرم کند و بالهای یخ زده ام را بگشاید..

در این زمهریر بی انصاف و ناجوانمرد،در چنبره تردید دست و پا می زنم و هرچه بیشتر می اندیشم کمتر نتیجه می گیرم...

قناری خوش لهجه چمنزارهای سبز ...سرما بیداد میکند و این گنجشک کوچک تاب سرمای اسخوان سوز را ندارد....آوازکی بخوان که دلم می لرزد از این سرما...

همسر 16 اسفند 1390 ساعت 10:18 ب.ظ

پشت همین چراغ قرمز

اعتراف کردم که دوستت دارم!

تا هرجا مجبور شدی کمی مکث کنی ،

،یاد عشقمان بیافتی

چه می دانستم قرار است بعد از من

تمام چراغ های زندگی ات سبز شوند



((((((((ایمیلت رو چک کن))))))))))


ایستاده ام
کنار خیابان
تکیه می دهم
به چراغ همیشه قرمز
و آنگاه که چراغ سبز می شود
چراغ نگاهت قرمز...
سرخ میشوم
و باز
می ایستم
به انتظار نگاه سبزی دیگر
و باز ...
چراغ قرمزمیشود!!!
و تو ...

دختری از جنس ماه 23 اسفند 1390 ساعت 10:15 ب.ظ http://parsmoon.blogfa.com

عشق ای زیباترین احساس من

لحظه ی شیرینی که به تو دل بستم

ازتو پرسیدم من.تو منی یا من تو؟

وتوگفتی هردو..!

من به تو پیوستم.گفتم ای کاش پناهم باشی؟!

همه جا و همه وقت دست و دردستم

تکیه گاهم باشی

وتو گفتی هستم تا نفس هست کنارت هستم....

م مثل ماه 24 اسفند 1390 ساعت 11:27 ب.ظ

من عاشق اون مرده تو کافه م ،

اون مرده قد بلند ـ چهارشونه

اون که برام وقتشو می ذاره

توی چشام غم هامو میخونه



م 25 اسفند 1390 ساعت 09:18 ب.ظ

تو نگاهاتو گره زدی به من ....

توی صورتت یه احساسی نشست

دست راستتو گذاشتی رو لبام

گفتی(هیچی نگو! ).. من دلم ش ک س ت!



دستامو گذاشتی روی صورتت

روی ته ریشایی که عاشقشم ...

من یه زن بودم که عاشق تو بود !

*********
احساس من سر میره از رویات
از پشت چشمایی که تب کرده
می بینمت تو سال و ماهی که
با خاطراتت روز و شب کرده
*

من عاشق این حال آرومم ،

به خاطرش دنیامو میفروشم

لبخندتو از من نگیر هرگز !

هم خونه ی عاشق و شیک پوشم



من عاشق این حال آرومم ،

احوالی که بی تو همش درده

خوشحالم از اینکه تموم من

دلواپس احساس یک مرده ....

م 2 فروردین 1391 ساعت 12:11 ب.ظ http://parsmoon.blogfa.com

عزیزم سال نو مبارک.

م تنها 2 فروردین 1391 ساعت 12:22 ب.ظ

سلامی به بلندای باورم
عزیز جان!



اردیبهشت دست هایت را بپاشان
بر گریه ی زاینده رود بی امانم

ندا 4 فروردین 1391 ساعت 07:41 ب.ظ http://lore.blogsky.com

ا
مرسی بهم سر زدی :)

نوروز مبارک :-*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد