برای خودم یه خاطره درست کردم ، مثل یه سرباز با سرباز قدیمی برن پیکنیک ، خرمشهر ، بال نخورده ، دوربین و شات ، میلاد ، مثل بوی شرجی و نم خرمشهر ، ماربروری پلاس ، یه بنز بدون آرم ، یه سرهنگ و یه سرباز مریض و .....
پ ن : به من خوش گذشت اما حیف اما حیف که خودت میدونی ...
دلم دردی که دارد با که گوید؟
گنه خود کرده تاوان از که جوید؟
دریغا نیست همدردی موافق
که بر بخت بدم خوش خوش بموید
و چه زیباست تجربه ی عشق... با تمام ناکامی هایش!
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و می تراشد
۱۳............
بله .........
بالاخره تعطیلات عیدم "حدودا" تموم شد و بازم باید بریم دانشگاه. تا حالا پیش نیومده بود یا حداقل من یادم نمیاد که روز ۱۳ فروردین تا این موقع روز خونه باشیم. امسال سیزدمون جای در شدن داره دربه در میشه.
ولی فکر کنم یه خورده دیگه بریم. امیدوارم بهت خوش بگذره مخصوصا به خودم.
میخوام برم سبزه گره بزنم شاید بختم باز بشه.
خدارو چه دیدی.
از این خدار و چه دیدی نمیدوم چرا یاد آهنگ جدید محسن چاوشی افتادم که میگه:
جوابم نکن مردم از نا امیدی / شاید عاشقم شی خدا رو چه دیدی
خیال کن جواب منو دادی اما / عزیزم جواب خدا رو چی میدی؟
در هر صورت امیدوارم روز و روزگارت خوش باشه و واسه منم دعا کن
من رهاورد ِ بهارم
تو چرا شک داری؟
من که با عشق تو همراه شدم
این همه روز
جز تو با هیچ ک س ی دم نزدم...از غصم
تو چرا می ترسی؟
از نگاه نگرانی که پس ِ
پرده ی چشمات... نگاهم کردن
فهمیدم.
تو به من شک داری!
من سبکبال ترم از هجرت
ساده مثل تن ِ تو
سینه ام میجوشد...از تب ِ تو
محو کن سرخی لبهامو میان ِ لبهات
با سخاوت تر از اینم که تو درگیر ِ منی
به سپیدی ِ همه برف ِ نگاهم سوگند
من رهاورد ِ بهارم...سوغاتی ِ تو
مگذار بر دوشم
اتهامی سنگین!
زیر ِ تنپوش بهارم پنهان
تو بیا پیدا کن
مرا از آیینه ی سفره ی باز هفت سین...
هنوزم دست عاشقت میتونه
بگیره از تنم این خستگی رو
همون دستا که سقف خونمونه
بهم برگردون اون وابستگی رو !
تو معنای تموم خنده هامی
توی روزایی که غمگین و سرده
همون مردی که چشمای نجیبش
دل کوچیکمو وابسته کرده !!
تورو کم داره این خونه ی ویروون
تو رو کم داره هر لحظه که میره ....
یکی باید بیاد تا زنده باشم ...
یکی باید بیاد تا "من" نمیره !!!
تو که باشی کناره بی ک س ی هام
میشه پنهون کنم این گریه هامو
چه ایثاری از این بیشتر که بازم
با این رحمت می بخشی اشتبامو ؟
ناری ناری ناری ناری ناری ناری
تو مگه ! اناری داری
با ما نامهربونی با ما دل میسوزونی
تو که با خنده هات دلو می تپونی
ناری ناری ناری ناری
ناری ناری ناری ناری
ناری یار خوشگل نازی یار خوشگل
با ما نامهربونی با ما دل میسوزونی
تو که با خنده هات دلو می تپونی
ناری ناری ناری ناری
ناری ناری ناری ناری
تو که تک گل تو گلدونای بهاری
ناری ناری
تو که فرشته ای و ماه اسمونی
ناری ناری
تو که قشنگ تر از رنگین کمونی
ناری ناری
توکه مثل ستاره های بی نشونی
ناری ناری
ناری یار خوشگل نازی یار خوشگل
با ما نامهربونی با ما دل میسوزونی
تو که با خنده هات دلو می تپونی
ناری ناری ناری ناری
ناری ناری ناری ناری
ناری ناری ناری یه گوله اناری ناری
با ما نامهربونی ما رو کشتی عیونی
ببین با خنده هات دلو میتپونی
ناری ناری ناری ناری
ناری ناری ناری ناری
ناری یار خوشگل نازی یار خوشگل
با ما نامهربونی با ما دل میسوزونی
تو که با خنده هات دلو می تپونی
ناری ناری ناری ناری
ناری ناری ناری ناری
**************
آهنگ ناری ناری
علیرضا روزگار و حسام الدین
تو راز خیره گی را میدانی...
راز خلقت را
عاشقی را
شیدایی را
قلندری را
تو راز مناظر را میدانی
تو راز هنر و آن هنرمند بزرگ را میدانی...
تو راز دل را میدانی
راز ایمان را ...
با شراره های شعله ی نگاهت ، آتش بارانم کن ...
من این سوختن را دوستتر میدارم
تا نوازش نگاهی را که از عشق خدا نباشد...
تو راز این حرف تنهایی مرا میدانی م جان....
شاعر بدون عشق، مگر نیز می شود؟
از غم که چشم های تو لبریز می شود
انگار فصل ها همه پاییز می شود
وقتی که خنده می کنی و حرف می زنی
پاییز چون بهار دل انگیز می شود
تلفیق چشم شیر و غزال است چشم تو
چون با غرور و عشق گلاویز می شود
جز سایه ای نماند ز من با طلوع عشق
آن نیز با غروب تو ناچیز می شود
با عطر گیسوان تو در باد مثل گل
صد پاره باز جامه پرهیز می شود
وانگاه روح عاشق من مثل قاصدک
در جست وجوی دوست سبک خیز می شود
با من بمان که بودن من با تو ممکن است
شاعر بدون عشق، مگر نیز می شود؟
نکردی!صدای گام های گریه می آید
دوباره آمدی
کنار پنجره ، شعری نوشتی و رفتی
این بار صدای قدم های تو را
از پس پرده گاه گناه وگریه شنیدم
حالا به اولین ستاره که رسیدی بپرس
کدام شاعر غزلپوش
شبانه ، عشق را
در برگ های ولنگار دفتری کهنه می نوشت
اما
تو که نشانی شاهراه ستاره را نمی دانی
همیشه
از سیب و ستاره و روشنی قصرهای کاغذی که می نوشتم
می گفتی
هزار پروانه هم که بر برگهای دفترت بچسبانی
پینه ی پیر و یاس علیل باغچه ی ما گل نمی دهد
هیچ وقت بهار طلایی روز و رویا را
باور نکردی! گل من
هیچ وقت خدا
تب کردم در سرمایی که فصلش نبودن توست
و دلـــ . . .
ایـنــــ واژهــ ی بــی نـقـطــهــ . . .
گــاهــی بــهــ وسـعــتـــــ یــکــــ دریـــا بــرایــتـــــ دلـتـنـگــی مـی کــنــد.
هیـچ انتـظــاری از ک سـ ـی نــدارم !
و ایــن نشـان دهـنده ی قــدرت مــن نیـســت !
مسئلـــــه . . . . . خستـگی از اعتمـاد هـای شک س ته اســـت
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دستِ زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادریست.
روزی که دیگر درهای خانهشان را نمیبندند
قفل
افسانهییست
و قلب
برای زندگی بس است.
روزی که معنای هر سخن دوستداشتن است
تا تو به خاطرِ آخرین حرف دنبالِ سخن نگردی.
روزی که آهنگِ هر حرف، زندگیست
تا من به خاطرِ آخرین شعر رنجِ جُستوجوی قافیه نبرم.
روزی که هر لب ترانهییست
تا کمترین سرود، بوسه باشد.
روزی که تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یک س ان شود.
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم...
□
و من آن روز را انتظار میکشم
حتا روزی
که دیگر
نباشم.
نیستی آقا؟
برای تو و خویش چشمانی آرزو می کنم
که چراغ ها و نشانه ها را در ظلماتمان ببیند
گوشی که صداها و شناسه ها را در بیهوشی مان بشنود
برای تو و خویش روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد
و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد
و بگذارد از آن چیزها که در بندمان کشیده است
سخن بگوییم.
در عطش پروانگی میسوزم
تو بیا و پیله ام بگشا .......
گریه شاید زبان ضعف باشد
شاید خیلی کودکانه
شاید بی غرور
ولی هروقت گریه میکنم
میدانم
نه کودکم
نه بی غرور
و نه ضعیف
بلکــــــــــــــــه پر از احساســــــــــــــــــــــــــم !!!!
راست به همه چراغ ها
" هرجا چراغی روشنه از ترس تنها بودنه
دست من در رنگ های فطری بودن شناور شد:
پرتقالی پوست می کندم.
شهرها در آیینه پیدا بود.
دوستان من کجا هستند؟
روزهاشان پرتقالی باد!
میشد که
نرفته یاد تو هنوزم از سرم
نمی تونم من از تو ساده بگذرم
گلم تا آخرم با چشمای ترم
گذشتی از منو نکردی باورم
میشد که یک کمی میشد که یک دمی میشد که لحظه ای
بگی که یکمی و یک دمی به فکرمی
بیا با اون نگات بیا با خنده هات
سکوت و بشکن و بگو منم دوست دارم و می مونم باهات
نرو بمون تویی تموم باورم
نگاه تو شده امید آخرم
قسم به عشقمون به لب رسیده جون
نرو باهام بمون نکن چشام و خون
میشد که یک کمی میشد که یک دمی میشد که لحظه ای
بگی که یکمی و یک دمی به فکرمی
بیا با اون نگات بیا با خنده هات
سکوت و بشکن و بگو منم دوست دارم و می مونم باهات
حالم بده کنارم نیست
دوسش دارم و یادم نیست
می ترسم از این رفتن
رفتن و دیگه بر نگشتن
فکر من باش
می شد ای کاش
تیکه تیکه قلبم داره کم کم مثل یک شمع آب میشه
تیکه تیکه جونم دل خونم با نبودت سراب میشه
دونه دونه دونه این دل دیونه بی بهونه تو رو می خواد
اگه تو نباشی ازم جدا شی غم دنیا سرم میاد
چشمام مثل بارون می باره آروم نداره
تنها تو می تونی که نزاری چشام بباره
بارون داره آروم میباره تو خیابون
می مونم تا همیشه چشم به راهت زیر بارون
چی شد
من ازت خاطره دارم چه جوری یادت بیارم
ما روزای خوبی داشتیم همشون و جا گذاشتیم
چند روزه میشه که رفتی اما انگاری یه ساله
بیشتر از این نمونم بی تو خوشبختی محاله
کجاست اون خاطره هامون
چی شد اون هال و هوامون
چقدره دل نگرونم واسه آرزوهامون
تو که بی نام و نشونی کجا دنبالت بگردم
چرا من تنها بمونم آخه من کاری نکردم
دیگه طاقتم تمومه کاشکی هالم و بدونی
دارم از نفس میفتم کاش خودت رو برسونی
البوم کولاک علی اصحابی
حنا اینجوری به من نگاه نکن
با چشات قلب منو صدا نکن
حنا بسه منو دیوونه نکن
موهاتو تو دست باد شونه نکن
پری پریا آی حنا ، گل پریا آی حنا
تاج سریا آی حنا ، دلبریا آی حنا
تو رو دیدنا دل تپیدنا ناز کشیدنا آی حنا
روز روشنا روی چمنا بوسه زدنا آی حنا
دلبر بلا اون قد بالا جیگر طلا آی حنا
حنا به خدا بده یه ندا تا بشم فدا آی حنا
ناز نکن فقط تو مال منی
ناز نکن که وصله جونمی
نه دلت نمیاد دلمو بشکنی،
ناز نکن تو تنها عشق منی
پری پریا آی حنا ، گل پریا آی حنا
تاج سریا آی حنا ، دلبریا آی حنا
تو رو دیدنا دل تپیدنا ناز کشیدنا آی حنا
روز روشنا روی چمنا بوسه زدنا آی حنا
دلبر بلا اون قد بالا جیگر طلا آی حنا
حنا به خدا بده یه ندا تا بشم فدا آی حنا
پری پریا گل پریا تاج سریا دلبریا
پری پریا گل پریا تاج سریا دلبریا
ناز نکن فقط تو مال منی،
ناز نکن که وصله جونمی
نه دلت نمیاد دلمو بشکنی،
ناز نکن تو تنها عشق منی
پری پریا آی حنا ، گل پریا آی حنا
تاج سریا آی حنا ، دلبریا آی حنا
تو رو دیدنا دل تپیدنا ناز کشیدنا آی حنا
روز روشنا روی چمنا بوسه زدنا آی حنا
دلبر بلا اون قد بالا جیگر طلا آی حنا
حنا به خدا بده یه ندا تا بشم فدا آی حنا
من کجا وو دل دیوونه کجا
اره با نگات شده سر به هوا
اختیار دل من دست توئه
دیگه دست خود من نیست به خدا
پری پریا آی حنا ، گل پریا آی حنا
تاج سریا آی حنا ، دلبریا آی حنا
تو رو دیدنا دل تپیدنا ناز کشیدنا آی حنا
روز روشنا روی چمنا بوسه زدنا آی حنا
دلبر بلا اون قد بالا جیگر طلا آی حنا
حنا به خدا بده یه ندا تا بشم فدا آی حنا
تو رو دیدنا دل تپیدنا ناز کشیدنا آی حنا
روز روشنا روی چمنا بوسه زدنا آی حنا
دلبر بلا اون قد بالا جیگر طلا آی حنا
حنا به خدا بده یه ندا تا بشم فدا آی حنا..
اندی: آهنگ حنا
مراقب داشته هامون باشیم.
در میان اینهمه پیاله های چشم ها ،
من هنوز مست جام خالی چشم های توام ...
بگو ناب من ...
چه در جان من ریختی که بدینسان تا همه ی همیشه ها مست خالی توام ؟!
(حرف های تنهایی )
تو آدمی
ولی چقدر مثل بادبادکی
نخ تو توی دستهای من
ولی همیشه بی اجازه میروی
سراغ ابرهای پشمکی
سراغ آفتاب تازه میروی و....
شده سهم من از تقویم غروب فصل بی برگی
تو تقدیرت سفر بود و من این روزای دلتنگی
شاید من رفتم از یادت ، اینه کابوس هر لحظه م
همه ش تکرار تنهایی تموم قصه رو حفظم...
من از آئینه دلگیرم از این لبخند مجبوری
چه توو خواب و چه بیداری عذابم میده این دوری
...
سکوتت رو که میبینم بازم دلشوره میگیرم
توی آغوش بارونم دیگه آروم نمیگیرم
پلک هایم را ،
به امید دیدن تو میبندم ;
در ماورای خیال
جایی که ،
هیچ ک س
نتواند
تو را از من بگیرد !
ای رویای زیبای نیمه شبهایم
در دلشوره ی آمدنت
تا خدا رفتم
می گفت : مردانگی جنسیت سرش نمیشود ...
معرفت که نداشته باشی نامردی .
زن قداست دارد،
براى با او بودن باید "مرد" بود !
نه نر
افتخارم همه این است که در یاد منی
هرچه دیدم همه زشت است تو زیبای منی گرچه از فاصله ماه به من دورتری ولی انگارهمین جا و همین دور و بری
سوختن قصه شمع است ولی قسمت ماست ُشاید این قصه ی تنهایی ما کار خداست.
vaaaaaaaaaaaaayyy sarbazaaaam cheghad khandidam ino khundam
vaghean yadesh bekheyr
beman kheili khosh gzoasht ama heyf :D
khodaro shokr alan mese ye khatere behesh negah mikonamo mikhandam
benze bedoone arm :D
bazar chiniaaaa
bal nakhorde :))))
vagheaaan yadesh bekhery
khoshalam ke behet khosh gozasht