بی خیال عشق ! می خواهم بنویسم از عصری با کیکی گندمی و دستمالی گل دوزی شده و پیچک دور پنجره و صدای باران و از همه روزهایی که در خاطرم هست و سه شنبه های زندگانیم و ترانه های بی خریدار دفتر چه ای که جز به انگشت باد ورق نخورد بی خیال عشق! بگذار از زندگانی ام بنویسم و از همه جاهایی که نیستی و از همه جاهایی که نخواهی بود و از همه روزهایی که در خاطرم هست که بی تو گذشت و همه عصرهای بارانی با کیکی گندمی که بی تو خواهند گذشت! .
راست می گویند عاشق که باشی شاعر هم می شوی با تو هرروز نوزاد تازه ی عشق در من ، شاعر می شود. دستت را به من بده تا از آتش بگذریم آنان که سوختند همه تنها بودند
حرف های نگفته ام مثل هیجان های فیلم تکراری شعرهایی که دیده ام در خواب کشف هایی که تو بیداری
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
اگر غفلت نهان در سنگ خارا میکند ما را
جوانمردست درد عشق، پیدا میکند ما را
من خیلی سختی تو زندگیم کشیدم به خاطر بدی های تو
به خاطر بازی کردنت با زندگی ابروم
دیگه همه چیز تمام شدست.
که توی چنگ و دندان هم زندگی میکنیم
دنیا شروع میشود از سایه های گرگ
وقتی تکان نمیخورَد از ترس توله هاش
وقتی شکارچی به زنش فکر می کند
از دست رفته است تمام گلوله هاش
به شیشه تکیه دادم
پشتم ش ک س ت ...
( تاریک باد خانه ی مردی ، که نمیجنگد برای زنی که دوستش دارد )
ایــن هــمــه ســال ،،هرشب،، این همه سیـــگـــار
هنـــــــــوز، جای یکـــ شبـــ باتو بودن را پـر نکـــرده !
ک س ی چه میداند امروز چند بار فرو ریختم؟
از دیدن ک س ی که تنها پیراهنش شبیه تو بود...
بی خیال عشق ! می خواهم بنویسم
از عصری با کیکی گندمی
و دستمالی گل دوزی شده
و پیچک دور پنجره
و صدای باران
و
از همه روزهایی که در خاطرم هست
و سه شنبه های زندگانیم
و ترانه های بی خریدار دفتر چه ای که جز به انگشت باد ورق نخورد
بی خیال عشق!
بگذار از زندگانی ام بنویسم
و از همه جاهایی که نیستی
و از همه جاهایی که نخواهی بود
و از همه روزهایی که در خاطرم هست
که بی تو گذشت
و همه عصرهای بارانی با کیکی گندمی
که بی تو خواهند گذشت! .
«فروغ» نیستم و بی تو خسته ام کرده ست
جدال روز و شب فرش ها و جاروها
شنیده ام که به جنگل قدم گذاشته ای
پلنگ وحشی من! خوش به حال آهوها...
.
راست می گویند
عاشق که باشی
شاعر هم می شوی
با تو
هرروز
نوزاد تازه ی عشق
در من ، شاعر می شود.
دستت را به من بده
تا از آتش بگذریم
آنان که سوختند همه تنها بودند
حرف های نگفته ام مثل
هیجان های فیلم تکراری
شعرهایی که دیده ام در خواب
کشف هایی که تو بیداری