دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

دفتری از خاطرات من ( آبادان پارکانت - سابق )

غمی بزرگ با روزهای همیشه ابری و بدون همراه و تنها بدون #دلخوشی

3 بهمن

وقتی مامان ادم هی بگه چرا ناراحتی بعد بگی نه نیستم میگه از قیافت پیداس چی باید بش بگی ؟اینم دادگاه اخر ، دیگه تموم شد .


بانک ، چک مهدی ، وکیل ، خرابی ماشین وسط جاده ، پلیس و جریمه ، دادگاه ، دادو بیداد آخر ، آقای همساده و دلداری وکیل ، ناهار ، صورت و قیافه پوکیده ، خواب ، خواب ، کافه تعطیل ، روز خسته ، اسمال زریباف ، الویه ، آقا معین ، سیگار که خاموش شد ، دلی که شکسته .

نظرات 2 + ارسال نظر
یکی که دوست داشت و رفت 3 بهمن 1391 ساعت 11:04 ب.ظ

یادته چقدر امدم محلم ندادی یادته . حالا چی به سر دلت امده چی کردی با خودت

sarhang 10 بهمن 1391 ساعت 01:38 ق.ظ

elahi ghorboon delet beram sarbazam
hamash fadaye ye tar az moohat
hamash migzare
hichvaght faramoosh nakon in jomlaro ke : chon migozarad ghami nis

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد